
موسیقی هنری ایران
خالی از شب – خالی از تو روی صحنه رفت/حرکتی نوین در عرصه موسیقی و کلام
«خالی از شب – خالی از تو» با آهنگسازی حسین پرنیا به عنوان حرکتی نوین در عرصه موسیقی، در برج آزادی روی صحنه رفت.
به گزارش ایلنا، کنسرت خالی از شب_خالی از تو، حرکت نوین در تلفیق موسیقی و شعر بود که با آهنگسازی حسین پرنیا و کارگردانی ندا هنگامی در برج آزادی روی صحنه رفت.
نازنین بیاتی و حسین ثمری از بازیگران این کنسرت بودند.
اساسِ این کنسرت بر موسیقی و گفتار طراحی شده بود. حسین پرنیا به عنوان تکنواز سنتور در ابتدای صحنه مشغول نواختنِ ساختههایش بود و نازنین بیاتی کلامی را بازی میکرد که تمامش براساس موسیقی سروده شده بود.
صحنه این کنسرت با طراحی نورِ علی کوزهگر به صورت سنتوری درآمده بود که بازیگران بر روی خطوطِ این سنتور مراحل مختلف اجرا را پیش میبردند.
همچنین درخت سپیداری به همراه یک چمدان بزرگ اجزای صحنه را تشکیل میدادند.
«خالی از شب خالی از تو» روایتگرِ حالات درونی انسانی است که خود را در تنهاییهایش مرور میکند؛ از زمان تولد تا لحظهی مرگ و اضطرابی که همواره همراه اوست.
این پروژه حرکتی نوین در عرصه تلفیق موسیقی و کلام محسوب میشود. حرکتی که سعی میکند موسیقی و کلام را با هم توامان کند تا این دو به نوعی مُکمل هم باشند. در این پروژه، کلام به هیچ وجه جایگاهی شبیه به دکلمه ندارد و بازیگر این کنسرت، کلام را بازی میکند.
در عین حال موسیقیِ این پروژه کاملا با فضای کلام همگون و همراه است.
فُرم آغاز و پایانِ این اثر و طراحیِ حرکاتِ بازیگران روی صحنه پر از ایدههای تازه است که در کنسرتهای موسیقی نمونهاش بسیار اندک است.
امیر امیری طراح پوستر و بروشور، میلاد بهشتی عکاس و فیروزه فرزاد طراح لباس این کنسرت بودند.
این کنسرت با حمایت موسسه فرهنگی_هنری راد نو اندیش با مدیریت بردیا صدرنوری برگزار شد.
پروژه «خالی از شب – خالی از تو» به تهیهکنندگی یاسر یگانه جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۷ در سالن اصلی برج آزادی روی صحنه رفت.
ماجرای خبر مجوز گرفتن «جواد یساری» چه بود؟
در برخی رسانهها و فضای مجازی خبری منتشر شد که روی پوستر یک فیلم کمدی-رمانتیک نام «جواد یساری» به عنوان خواننده آمده و این خواننده کوچهبازاری «مجوز» گرفته است. اما دفتر موسیقی این مجوز را تکذیب کرد و تهیهکننده فیلم، این موضوع را «حاشیه» دانست.
به گزارش ایسنا، این موضوع درنهایت تکذیبیه دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به دنبال داشت که در آن اعلام شده است «موسیقی فیلم "دشمن زن" با صدای جواد یساری از دفتر موسیقی مجوز ندارد و هیچ پروندهای برای دریافت مجوز آن در این دفتر ثبت نشده است.»
همچنین حسین فرحبخش ـ یکی از تهیهکنندگان فیلم دشمن زن ـ با بیان اینکه پوستر یاد شده، پوستر اصلی فیلم نیست، به ایسنا گفت: اینها حاشیه است، جدی نگیرید. اینها را درست کردهاند. در پوستر اصلی و رسمی فیلم نام جواد یساری نیامده است که ما آن را انتشار دادیم.
او در پاسخ به این پرسش که آیا از صدای یساری در این فیلم استفاده شده یا قرار است استفاده شود؟ بیان کرد: هنوز هیچچیز معلوم نیست.
حافظ خوانی مدیرعامل خانه موسیقی در یک برنامه علمی+فیلم
مدیرعامل خانه موسیقی در مراسم افتتاح نخستین پارک ملی علوم و فناوریهای نرم و صنایع فرهنگی جهاد دانشگاهی، به درخواست اسماعیل آذر و احمد مسجدجامعی روی صحنه آمد و چند بیت شعر از حافظ را به آواز خواند.
به گزارش ایسنا، حمیدرضا نوربخش - مدیرعامل خانه موسیقی - در مراسم افتتاح نخستین پارک ملی علوم و فناوریهای نرم و صنایع فرهنگی جهاد دانشگاهی که با حضور سورنا ستاری، معاون علمی و فناوری رییسجمهور و حمیدرضا طیبی - رییس جهاد دانشگاهی - در دانشگاه علم و فرهنگ افتتاح شد، به روی صحنه آمد و بعد از آنکه تقدیر شد، چند بیت شعر از حافظ خواند.
نخستین پارک علم و فناوری در حوزه علوم انسانی و هنر با همکاری دانشگاه علم و فرهنگ و جهاد دانشگاهی به منظور تبدیل ایدههای نو در حوزههایی همچون صنایع دستی، گردشگری، رسانههای تصویری و علوم انسانی به محصول و فناوریهای نوین، در کشور شروع به کار کرده است.
شیپور را از سر گشاد نواختن!
محمد معتمدی میگوید که اقدام سازمان تامین اجتماعی در راستای کسر مبالغی از قراردادهای هنرمندان، ضربه محکمی به روند چرخ حرکتی فعالیتهای فرهنگی، هنری وارد میکند و نواختن شیپور از سر گشاد آن، است!
به گزارش ایسنا، اسفندماه سال گذشته پیش حمیدرضا نوربخش ـ مدیرعامل خانه موسیقی و مدیرجشنواره موسیقی فجر از دوره سیویکم تا سیوسوم ـ از اقدام سازمان تامین اجتماعی در راستای کسر مبالغی از قراردادهای هنرمندان گله کرده و گفته بود «حدود دو سال پیش، ما به طور ناگهانی با پدیدهای مواجه شدیم که برای همه جامعه هنری و هنرمندان شوک آور بود. ما یکباره دیدیم که در قراردادها اعداد عجیب و غریبی به نام بیمه اضافه شده است که درصد بهتآوری دارد.»
او با بیان اینکه این مبلغ بین ۱۶ تا ۴۰ درصد قراداد هنرمندان است، اظهار کرده بود «از آن زمان تا امروز این طرح اجرا شده و مسئولان تأمین اجتماعی نیز بر اجرای آن مصر هستند اما مسئله اینجاست که هیچ توجیه و تشریح وضعیتی برای این مبالغ ارائه نمیشود تا هنرمند بداند که این اعداد را برای چه چیزی پرداخت میکند و ما به ازای آن چه خدماتی از سوی سازمان تأمین اجتماعی به آنان ارائه میشود.»
نوربخش همچنین گفته بود «هنرمندی که قرار است دو ساعت برنامهای را روی سن اجرا کند و برود چرا به این بیمه نیاز دارد؟ این در حالی است که همه هنرمندان ما در مراکز مختلفی مانند مؤسسات آموزشی، فرهنگی و هنری خود یا زیرمجموعه صندوق اعتبار هنر بیمه تأمین اجتماعی هستند و حق بیمه پرداخت میکنند. حال مسئولان پاسخ بدهند این پرداختها چه توجیهی دارد؟ در ازای این مبلغ چه چیزی پوشش داده میشود؟ آیا این مبلغ بیمه حوادث است یا خدمات دیگری را شامل میشود. لازم است که مسئولان این مشکلات را رفع کنند.»
او در این زمینه از علی ربیعی ـ وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی ـ خواسته بود در این زمینه پاسخگو باشد و هشدار داده بود «جامعه موسیقی آماده اعتراض گسترده است و ما دیگر نمیتوانیم این نارضایتی پیش آمده را کنترل کنیم. مگر درآمد یک هنرمند در سال چقدر است؟ اگر مبالغ دریافتی این افراد را در طول سال سرشکن کنیم، میبینیم که از کف حقوق کارگری نیز کمتر است. حال باید بابت این مسئله نیز پرداخت به تأمین اجتماعی داشته باشند؟»
این هنرمند در ادامه بیان کرده بود «مبلغ حوزه فرهنگ و هنر آنقدر ناچیز است که وقتی ما در حوزه مالیات با مسئولان وزارت اقتصاد و دارایی صحبت میکردیم، میگفتند کل عدد مالیات حوزه فرهنگ و هنر با پرداخت چند شرکت برابری میکند و مبلغ خاصی نیست. حال چطور سازمان تأمین اجتماعی بدون توجیه برای هنرمندانی که در جای دیگری بیمه هستند، چنین ارقامی را تعیین میکند؟»
در این میان محمد معتمدی ـ خواننده آواز ایرانی ـ در گفتوگویی با ایسنا، معتقد است این تصمیم «خیلی عجیب» است و میگوید: اگر چنین تصمیمی و سیاستی به واقعیت بپیوندد، عملا ضربه محکمی به روند چرخ حرکتی فعالیتهای فرهنگی، هنری وارد میشود کما اینکه در تمام دنیا فعالیتهای هنری نه تنها از مالیات معاف هستند بلکه دولتها، شهرداریها و نهادهای ذیربط بودجه و سوبسیدی را برای کمک سالیانه به آنها اختصاص میدهند.
او ادامه میدهد: احساس میکنم این اقدام در راستای ترویج فرهنگ، اصلا اقدام مناسبی نیست و شیپور را از سر گشادش نواختن است. این موضوع فعالیتهای هنری را کمرونق خواهد کرد.
این هنرمند اظهار میکند: ما در جامعه مشاغل غیرمفید زیادی داریم که مالیات نمیدهند؛ تا دلتان بخواهد بخش عمده مشاغل جامعه ما واسطهگری و کارهای مضر برای اقتصاد مانند قاچاق و ... است؛ آنوقت هنرمندی که خون دل میخورد باید چنین مبالغی را پرداخت کند.
در مراسم یادبود چشمآذر مطرح شد؛
حامی: ناصر چشمآذر فرشته بود/اورکی: کاش من بهجای ناصر چشمآذر میمردم/ احمدلو: ما قلب ناصر را از کار انداختیم+تصاویر
مراسم یادبود زندهیاد ناصر چشمآذر در مجتمع فرهنگی پیامبر اعظم (ص) برگزار و یاد و خاطرهاش گرامی داشته شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ابتدای این مراسم حمید حامی (خواننده پاپ) در سخنانی کوتاه گفت: زندگی ناصر چشمآذر دو قسمت بود؛ یک قسمت قبل از انقلاب و قسمت دیگر بعد از انقلاب. او بعد از انقلاب سختیهای بسیاری کشید و اگر شیرین احمدلو کنارش نبود شاید دیگر نامی از او نمیشنیدیم.
وی ادامه داد: من تنها دو قطعه کنار ناصر چشمآذر ضبط کردم اما ادامه رابطه ما رابطه پدر و پسری بود. میگویند انسانها سه دستهاند؛ بعضی آدماند، بعضی شبیه فرشته و بعضی فرشتهاند. ناصر چشمآذر فرشته بود و عجیبترین موجودی که در زندگی میشناختم. من در طول 40 سال زندگیام چیزی جز استعداد، انسانیت، هنر و خانوادهدوستی ندیدیم.
حامی متذکر شد: او حمایت از پدر، مادر، خواهر و همسرش را هیچگاه فراموش نمیکرد. ناصر چشمآذر زنده است تا وقتی موسیقی در ایران زنده است. من از کسانی که کنار این فرشته بودند شیرین و شاهد احمدلو و رسول ترابی سپاسگزارم که کمکش کردند که پس از فتح تمام قلههای موسیقی در قبل از انقلاب قلههای موسیقی پس از انقلاب را هم فتح کند.
این خواننده پاپ همچنین خاطرنشان کرد: اگر از موسیقی بیکلام "باران عشق" بگذریم ترانههایی هم که شما با آن عاشق شدهاید و زندگیتان زیباتر شده اما شاید ندانید که عوامل تولیدش چه کسانی هستند و یکی از ارکان تولید آنها ناصر چشمآذر است. من تا پایان عمر برادرانه کنار شیرین احمدلو و رعنا چشمآذر خواهد بود.
سخنران بعدی این مراسم رییس کانون آهنگسازان خانه موسیقی بود.
کامبیز روشنروان گفت: باز هم یکی دیگر از دردانههای موسیقی ایران از میان ما رفت؛ دردانهای که من از نیمه دهه 40 میشناختمش که از تمام خاطراتی که از او به یاد داشتم تلاش میکرد صدایش به گوش مردم برسد، هر چند سی سال محروم بود که روی صحنه برود تا از نزدیک با مردم ارتباط برقرار کند.
تهمینه میلانی نفر بعدی بود که سخنانش را اینطور شروع کرد: به شیرین و رعنای عزیز تسلیت عرض میکنم که دلیل زندگی ناصر چشمآذر بودند و اگر نبودند چشمآذر بسیار زودتر از اینها دق میکرد و میمرد.
وی ادامه داد: من عقیده دارم هنرمندان مانند دایناسورها هستند؛ همانطور که دایناسورها نمیتوانند خودشان را با هر شرایطی تطبیق دهند و ناچارند از بین بروند، هنرمندان نیز اگر شرایط پیرامونشان مساعد نباشد از درون خواهند پوسید و از بین خواهند رفت.
این کارگردان سینما متذکر شد: من سی سال است که ترکیبی از پدیده جنون و نبوغ و شوریدگی را در ناصر چشمآذر میبینیم. از صمیم قلب آرزو میکنم ای کاش کمیتهای که انسانهایی شبیه ناصر چشمآذر را شناسایی میکرد و فارغ از اینکه متعلق به کدام حزب هستند و عقیدهشان چیست به یاریشان میشتافت. فراموش نمیکنم ناصر چشمآذر هنگام ساخت موسیقی فیلم اولین اتودش، آخرین اتودش بود. او کافی بود یکبار فیلم را ببیند تا آن را درک کند و چیزی را که باید بسازد بسازد. امیدوارم به خودمان بیاییم و نگذاریم که هنرمندان ما که شبیه دایناسورند راستی راستی بمیرند.
در ادامه این مراسم جمشید هاشمپور که در فیلم تاراج به کارگردانی ایرج قادری کنار ناصر چشمآذر بوده؛ پشت تریبون قرار گرفت. تاراج نخستین فیلمی بود که ناصر چشمآذر بعد از بازگشت به ایران ساختن موسیقی متن آن را برعهده گرفت. هاشمپور در صحبتهای کوتاهی گفت: صحبتکردن در اینگونه مجالس به علت کثرت هنرمندان پیشکسوت برایم دشوار است. گفتنیها بسیار است اما من اهل گفتنش نیستم.
نفر بعد نادر مشایخی بود که با وجود مساعد نبودن حالش برای دقایق کوتاهی روی سن حاضر شد.
او گفت: نمیدانم همدردی خود را چگونه در فقدان ناصر چشمآذر ابراز کنم. ناصر چشمآذر از اولین باری که دیدمش خود را در قلب من جا کرد. مهربانی و دلسوزیاش را هیچگاه از یاد نمیبرم. از خاطرم نمیرود که چند وقت پیش با من تماس گرفت و گفت شاگرد قبول میکنی؟ گفتم: بله؛ چه کسی است؟ گفت: خودم. میخواهم موسیقی مدرن یاد بگیریم. اگر شما بودید عاشق چنین کسی نمیشدید.
بعد از نادر مشایخی، جواد طوسی پشت تریبون رفت و گفت: ناصر چشمآذر هنرمند خودساخته بود. او کارش را از 5 سالگی با نواختن آکاردئون آغاز کرد. در 19 سالگی اولین آهنگش را تنظیم و در 21 سالگی اولین گروه کوچک موسیقیاش را رهبری کرد. او در 21 سالگی با کسی همکاری کرد که آوردن نامش اکنون مانند کفر ابلیس است.
طوسی ادامه داد: ناصر چشمآذر از همان زمان نشان داد در موسیقیاش دنبال ایجاد حرکت اجتماعی و برانگیختن شوری اجتماعی است. او ضرورت این را که در خاک خودش نفس بکشد هیچگاه فراموش نکرد اما تواضعاش در خلوتهای عاشقانهاش و بیتوجهی ما به او در نهایت به انزوا و افسردگیاش منجر شد. ناصر چشمآذر قدر خودش را نمیدانست و نیاز به مراقبت داشت. او از آن دست آدمهایی بود که اگر به امان خدا رها میشدند از بین میرفتند.
نفر بعد ستار اورکی بود که روی سن حاضر شد و گفت: وقتی به عمد به عدهای بیاعتنایی میشود و عدهای به ناحق مورد توجه قرار میگیرند حاصلش میشود پدیده آمدن ناصر چشمآذرها. ناصر چشمآذر غم نان را داشت. پیشاپیش عذر میخواهم این را میگویم چون ممکن است ناراحتی خانوادهاش را فراهم کرده باشم اما عدهای آنقدر نان سر سفرهشان یافت میشود که برای نوه و نتیجههایشان هم باقی میماند و عدهای دیگر چون ناصر چشمآذر ناچارند هنرشان را ارزان بفروشند.
وی متذکر شد: اگر در کشورمان قانون کپیرایت رعایت میشد آلبوم "باران عشق" کافی بود که ناصر چشمآذر تا پایان عمر به ریالی احتیاج نداشته باشد. کداممان هستیم که سر سجاده جان از تنمان خارج شود. ناصر چشمآذر بر سر کلاویههای پیانو مرد. مرگ آرزوی هر هنرمند است. صمیمانه میگویم ای کاش من به جای ناصر چشمآذر میمردم، منی که نه خودم و نه نسلم هیچ کاری برای موسیقی این مملکت نکردیم اما از کوچکترین تا بزرگترین آدمهای این مملکت مدیون ناصر چشمآذر هستند.
پس از پایان صحبتهای ستار اورکی؛ بابک صحرایی روی صحنه حاضر شد و گفت: ما در غم از دست دادن پسر اسماعیلی کمانکش نشستهایم. برادر منوچهر چشمآدر که سالهای 63 و 64 در اوج پرکاری لسآنجلس تصمیم گرفت به کشورش برگردد. او همواره نوآوری و تازگی را بهعنوان یکی از اصول فراموشنشدنی کارهایش رعایت میکرد.
نفر بعد شاهد احمدلو (برادر همسر ناصر چشمآذر) بود که روی صحنه حاضر شد و گفت: من و ناصر سهمی از زندگی هم بودیم. فراموش نمیکنم روزی را که در خانهای در تختطاووس، کوچه شمشاد در حال ضبط موسیقی یک فیلم بودیم و من بهعنوان دستیار ناصر کنارش نشسته بودم. نوازنده دورگرد در حال نواختن در خیابان بود. ناصر کار را رها کرد. روی تراس رفت و از او پرسید چه آرزوی داری؟ نوازنده گفت: کاش از آسمان پول ببارد. ناصر یک دسته تراول برداشت و از آن طرف به سمت او پرتاب کرد و گفت از خدا تشکر کن که برای تو پول باراند. قلب ناصر از کار نیفتاد. این ما بودیم که قلبش را از کار انداختیم. قسم میخوریم برای گرفتن حقاش هم آوا خواهیم بود.
پایان این مراسم حضور شیرین احمدلو -همسر ناصر چشمآذر- و رعنا دختر او روی صحنه بود. شیرین احمدلو در سخنان کوتاهی گفت: آمدم از همراهی یاران بارانعشق تشکر کنم. خوشحالم که رعنا را دارم، یادگار ناصر برای من و برای شما.
رعنا چشمآذر نیز در پایان گفت: به امید دیدن روزی هستم که شادی و آواز خواندن برایمان روا و مبارک باشد بهویژه برای زنان سرزمینام.
ناصر چشمآذر 14 اردیبهشت براثر سکته قلبی در بیمارستان باهنر درگذشت و یکشنبه 16 اردیبهشت در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
در گفتوگو با سفیر فرهنگی دیار مفرغ و تال و بلوط مطرح شد؛
صداوسیما کارهایی را که خودش تولید کرده هم، غیرقابل پخش اعلام میکند!
فرج علیپور میگوید چند وقت پیش یک برگه به پسرش داده بودند از تولیدات گره تال در صداوسیما که جلوی همه نوشته شده بوده غیرقابل پخش! کارهایی که خود سازمان برای تولیدشان هزینه کرده بود و حالا به عنوان غیرقابل پخش ثبت شدهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، فرج علیپور، نوازنده کمانچه، خواننده و بداههنواز موسیقی مقامی لرستان، دارنده نشان درجه یک هنری (معادل دکترا) و سفیر فرهنگی دیار مفرغ و تال و بلوط در کنار پسرانش مسلم و میلاد، اولی سرپرست گروه و نوازنده کمانچه و دیگری تنظیمکننده قطعات و نوازنده تار و سایر اعضای گروه موسیقی تال، امروز، جمعه 21 اردیبهشت ساعت 20:30 در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی تهران روی صحنه میروند تا همچون سالهای پیش با تمرکز بر زنان لر، آیین پوشیدن گُلوَنی (سربند لری) را در کنسرتی با عنوان جشن بزرگ دختران لر گرامی بدارند.
طبق آنچه رضا ساکی، روزنامهنگار و از پیگیران ثبت روزی به نام گلونی میگوید: گلونی تلفیقی از شعر و فرهنگ و موسیقی است. در لرستان وقتی کسی میمیرد، روی جنازهاش گلونی میکشند. عروس هم که میشود، به او گلونیهای رنگی میدهند... براساس یک ایده و به همت جمعی از دختران خرمآبادی، روز 26 اردیبهشت 1393 به عنوان روز گلونی نامگذاری و قرار شد هر سال بهار، دختران لر با به سر کردن آن، این پوشش اصیل و زیبا را به دیگران معرفی کنند.
فرج علیپور که کنسرت 21 اردیبهشت او، جشن بزرگ دختران لر نام دارد، در جواب این سوال که اصول و آدابی که از او روی صحنه میبینیم چقدر از موسیقی خطه لرستان گرفته شده و چقدر شخصی است، در رابطه با این تاثیر و تاثرات گفت: ما فرهنگ لرستان و آداب و رسومش را بسیار دوست داریم و معتقدیم باید سفیری برای استانمان باشیم. در حوزه موسیقی هنرمندان بسیاری داریم، چه نوازنده و چه خواننده که هر کدام تمرکزشان بر چیزی است که دغدغهشان است ولی من و خانوادهام تمام انرژیمان را بر حفظ فرهنگ و رسم و رسوم و آداب خطه خودمان گذاشتهایم؛ چه در شعر، چه در موسیقی، چه در پوشش و...
او در مورد اینکه نوآوریهایی که در گروه تال شاهدش هستیم در نسبت با این تاکید بر حفظ سنت چگونه تعریف میشود هم گفت: ما اگر زمانی سازی هم اضافه کردهایم برای این بوده است که حجم موسیقی ارکسترمان را افزایش دهیم. به عنوان مثال اگر گیتار بیسی آوردهایم، برای این بوده که در خدمت سرنا و کمانچه قرار بگیرد و تاکید داریم که موسیقی فولکلورمان به هیچ عنوان صدمه نبیند. چه من و چه فرزندانم همیشه این مسئله را به خودمان گوشزد میکنیم که آنچه در دست ماست باید برای آیندگان حفظ شود.
علیپور به شوخی ادامه داد: الان در لرستان، بچههای کوچک دیگر لری که حرف نمیزنند هیچ، فارسی هم حرف نمیزنند و به سراغ انگلیسی رفتهاند. من در خانه از روز اول با بچههایم لری صحبت کردهام و نوههایم هم الان همین طورند، با وجود این که مادرهای بعضیشان لر نیستند.
چند وقت پیش یک برگه به پسرم داده بودند از تولیدات ما در صداوسیما، جلوی همه نوشته بودند غیرقابل پخش! کارهایی که خود سازمان برای تولیدشان هزینه کرده بود و حالا به عنوان غیرقابل پخش ثبت شدهاند.
این کمانچهنواز در مورد تاکیدش بر آیین گلونی در کنسرتهای اردیبهشتماه گروه تال که چندین سال است برگزار میشود هم توضیح داد: ببینید موسیقی من و شعرهایی که تا به حال خواندهام برگرفته از همان آداب و رسوم و فرهنگ مردم است که از روستاها پیدا کردهام و از قدیمیها، چیزهایی که از یاد رفته بودند. من کلماتی پیدا کردهام که خیلی از آدمهای نسل جدید نه تنها نمیدانند ریشهشان چیست که معنیشان را هم نمیدانند.
او افزود: گلونی هم به همین صورت است. بعد از اینکه دوستانمان، زحمت کشیدند و ثبتش کردند، ما هم به پیشنهاد پسرم، مسلم در موردش آهنگ ساختیم.
او در مورد اینکه آیا تا به حال تلاش خودش و خانوادهاش؛ مسلم و میلاد علیپور برای حفظ این فرهنگ و آداب و رسوم از سوی جایی مورد حمایت قرار گرفته است یا خیر گفت: ما حمایت که نمیشویم، هیچ، مشکلاتی هم برایمان به وجود میآورند. تمام کارهایی که میکنیم حاصل تلاش خودم، بچههایم و دوستانی است که با ما همکاری میکنند. وگرنه هیچ ارگانی، هیچ کمکی به ما نمیکند. البته که جا دارد از حمایت همشهریها و هماستانیهایم تشکر کنم، که تا به حال هیچ وقت تنهایمان نگذاشتهاند. همیشه در سالن هم گفتهام؛ اول خدا و بعد این مردمند که به ما کمک میکنند.
او در جواب اینکه آیا میتوان این اتفاق را حاصل مذمت کردن هنر دولتی از سوی برخی هنرمندان و سوءاستفاده همه دولتها در همه این سالها از این موضوع برای شانه خالی کردن از مسئولیت خود و به دست فراموشی سپردن وظایفشان در حمایت از هنرمندان دانست یا خیر هم گفت: الان هر کسی باید هزینه خودش را خودش دربیاورد و از طرف هیچ کجا ساپورت نمیشود. یک زمانی یک سری کارهای مناسبتی در صداوسیما ضبط میشد و گاهی ما را هم خبر میکردند، ولی آن را هم جمع کردهاند، یا به شکلی محدود به عدهای خاص میسپرند. الان نزدیک پنج، شش است که خودِ من کارهایم از صداوسیما پخش نمیشود. چند وقت پیش یک برگه به پسرم داده بودند از تولیدات ما در صداوسیما، جلوی همه نوشته بودند غیرقابل پخش! کارهایی که خود سازمان برای تولیدشان هزینه کرده بود و حالا به عنوان غیرقابل پخش ثبت شدهاند. بالاخره ما کارمان را کردهایم و در دسترس مردم هم هست چه آنها از تلویزیون پخشش کنند و چه نکنند، فعلا هم لِکِ لِکی (حرکتی آهسته) میکنیم تا ببینیم بعدا چه میشود.
من خیلی خوشحالم که موسیقیمان این قدر گل کرده و این قدر طرفدار دارد که بهترین تلویزیونهای دنیا پخشش میکنند ولی چرا تلویزیون خودمان کار ما را ضبط و پخش نمیکند؟! وقتی اینها این کار را نمیکنند، یک غریبه میآید انجامش میدهد، غریبه هم که خودش، به میل خودش و بدون درخواست ما میآید، باید به داخلیها جواب بدهیم که چرا آمده! علیپور افزود: ما هر جا برویم هم، همین موسیقی را که در ایران اجرا میکنیم، اجرا خواهیم کرد. کنسرت خارج از کشور هم که میرویم همین را اجرا میکنیم. ما مردِ سیاست نیستیم! هر کس دیگری هم که بیاید همینیم، ساز میزنیم و کنسرتی میدهیم که زندگیمان بچرخد. من هم میتوانستم مثل خیلیها، خیلی زودتر از این داستانها از ایران بروم ولی چون وطنم را دوست دارم، نمیتوانم در هیچ جای دیگری زندگی کنم. هر کجا هم رفتهام، موسیقیام را اجرا کردهام و برگشتهام.
او ادامه داد: ما در آلمان برنامه داشتیم، در برلین، آمدند فیلمبرداری کردند و بردند در شبکههایشان پخش کردند. من خیلی خوشحالم که موسیقیمان این قدر گل کرده و این قدر طرفدار دارد که بهترین تلویزیونهای دنیا پخشش میکنند ولی چرا تلویزیون خودمان کار ما را ضبط و پخش نمیکند؟! وقتی اینها این کار را نمیکنند، یک غریبه میآید انجامش میدهد، غریبه هم که خودش، به میل خودش و بدون درخواست ما میآید، باید به داخلیها جواب بدهیم که چرا آمده! یعنی اینها خودشان پیشقدم نمیشوند و انتظار دارند هیچ کس دیگری هم این کار را انجام ندهد. من کار موسیقیام را انجام میدهم و هیچ موقع هم نه میخواهم عضو شورا شوم، نه نماینده مجلس، نه وزیر و وکیل، من فقط کمانچه میزنم و میخوانم. یعنی کارم همین است.
میلاد علیپور، تنظیمکننده قطعات و نوازنده تار نیز در مورد کنسرت گلونی گفت: از ویژگیهای کنسرتی که 21 اردیبهشت روی صحنه خواهیم برد، میتوان به حضور همخوانهای خانم اشاره کرد و اینکه در این سری از کنسرتها تمرکز تال بر حضور خانمها است.
او در مورد تاکید گروه تال بر حفظ آیینها و سنتها هم توضیح داد: ما همگی بر این نکته تاکید داریم که به عنوان مثال اگر میخواهیم چیز نویی در کنار قلعه فلکالافلاک بسازیم، اول باید خود قلعه را به خوبی و درستی حفظ کنیم و هنگام ساختن آن چیز نو به این نکته دقت کنیم که قلعه آسیبی نرسد و در واقع این چیز جدید در خدمت آن قلعه قدیمی باشد، نه برعکس. پس ما همیشه اصالتمان را حفظ میکنیم، یعنی اگر گیتاربیس هم داریم از نوازندهاش میخواهیم از آکوردهای پاپ استفاده نکند. در واقع حضور او برای همساز شدن با هیجانی است که از تماشاگران میگیریم و برای افزایش حجم صدای ارکستر و قرار نیست کار عجیب و غریبی انجام دهد.
مسلم علیپور، سرپرست گروه تال و نوازنده کمانچه نیز گفت: فکر میکنم این ششمین یا هفتمین سالی باشد که کنسرت گلونی را برگزار میکنیم. وقتی رضا ساکی به ما گفت که میخواهد روزی را به نام گلونی ثبت کند، پیشنهاد برگزار کردن کنسرتی در نسبت با آن از طرف من و گروه تال داده شد. من به شکل کلی دوست دارم آنچه را فرزندانمان حتی نامش را نمیدانند زنده نگه داریم.
او در جواب این سوال که چرا چنین کنسرتی را در خرمآباد و منطقه لرنشین برگزار نمیکند هم توضیح داد: خیلیها میپرسند چرا در لرستان برگزارش نمیکنید؟! یک بار در لرستان برگزار کردیم و فیلمی پخش شد که به واسطهاش مدعی شدند مخاطبانمان حجابشان را رعایت نکردهاند. وگرنه ما خودمان دوست داریم کنسرت گلونی را در خود منطقه و در خود خرمآباد برگزار کنیم. ولی مجبوریم در تهران روی صحنه ببریمش چون راحتتر مجوز میگیریم.
علیپور ضمن اعلام این خبر که ظاهرا قرار است تابستان سال جاری کنسرتی در بروجرد از شهرهای استان لرستان داشته باشند در مورد آنچه در کنسرت 21 اردیبهشت گروه تال در سالن میلاد نمایشگاه خواهیم شنید، گفت: هشت قطعه جدید از کارهای پدر که هیچ وقت روی صحنه اجرایشان نکرده بود انتخاب کردهایم، کارهایی که در آلبومهایش هست ولی هیچگاه در کنسرتهایش نبوده است. آهنگهایی شاد و پرانرژی با محوریت زنان و هچنین سولوی کمانچه، سولوی سه پا و دو پا که پدر همراه با نوازنده سرنا اجرا خواهد کرد.
او در مورد برنامههای آینده گروه تال هم گفت: برنامه بعدی ما در تابستان در تالار وحدت خواهد بود. شهر تهران به میزبانی از گروه تال در سه مقطع زمانی در هر سال عادت کرده است، یکی همین کنسرت گلونی در بهار، دیگری کنسرتی در تابستان در تالار وحدت و سومی کنسرتمان به مناسب شب یلدا.
کنسرت کیتارو در تهران لغو شد
با اعلام خبر لغو شدن کنسرت کیتارو در تهران، برگزارکنندگان این کنسرت طی اطلاعیهای اعلام کردند با توجه به حضور شش آمریکایی در گروه این هنرمند فعلا امکان برگزاری آن وجود ندارد.
به گزارش ایلنا، کنسرت افسانه موسیقی ژاپن پس از یک مرحله جابهجایی زمانی، در حالی که قرار بود 22 ، 23 و 27 اردیبهشت در تهران برگزار شود، به دلیل تاخیر در صدور ویزا و میسر نشدن سفر گروه به ایران در آن مقطع زمانی لغو شد.
به گزارش روابط عمومی این برنامه، برگزارکنندگان این کنسرت ضمن اعلام لغو قطعی این کنسرت اعلام کردند: با توجه به حضور شش آمریکایی در گروه کیتارو در شرایط فعلی متاسفانه امکان حضور این هنرمند شایسته در این زمان میسر نشد. گروه اجرایی این برنامه دو سال را صرف پیگیری و اجرای برنامه این هنرمند کرد اما ترجیح میدهد در شرایط فعلی سکوت کند و آرزوی روزهای بهتر بنماید. خریداران بلیط برای اطلاع از نحوه بازگشت هزینه بلیطهای خود به اطلاعیه تیوال توجه نمایند.
سایت تیوال نیز در اطلاعیهای درباره عودت هزینههای بلیت این کنسرت توضیح داد: مجموعه تیوال ضمن تاسف از لغو این رویداد، اطمینان کامل را به مخاطبان فرهیخته خود میدهد که در سریعترین زمان ممکن بهای پرداختی بلیت خریداران را به حساب آنها بازمیگرداند. لازم به ذکر است که تیوال نقشی در جابهجایی زمانی این برنامه و لغو آن نداشته است. لطفا توجه نمایید برای بازگشت هزینه نیازی به ارسال ایمیل یا تماس تلفنی نیست و این روند به صورت خودکار انجام خواهد شد. باتوجه به تعداد بالای خریداران از شکیبایی شما در انجام این کار سپاسگزاریم.
چرا «بنان» ۲۸ سال عینک دودی میزد؟ + ۴ قطعه ماندگار
پانزدهم اردیبهشتماه زادروز زندهیاد غلامحسین بنان، خواننده موسیقی کلاسیک و اولین خواننده آشنا با خط بینالمللی موسیقی (نُت) است که حتما شما با شنیدن نامش یاد قطعات ماندگار «الهه ناز» و «ای ایران» میافتید؛ مردی که یک سانحه او را مجبور کرد که ۲۸ سال چشمهایش را پشت عینک دودی پنهان کند.
غلامحسین بنان ۱۵ اردیبهشت ۱۲۹۰ در تهران متولد شد. پدرش کریمخان بنانالدوله نوری و مادرش دختر شاهزاده رکنالدوله برادر ناصرالدین شاه بود. از شش سالگی به خوانندگی و نوازندگی ارگ و پیانو پرداخت و در این راه از راهنماییهای مادرش که پیانو را بسیار خوب مینواخت، بهرهها گرفت.
بنان به گفته خودش، فعالیت حرفهای را در سال ۱۳۰۶ آغاز کرد و فقط در جلسات خصوصی و در حضور دوستان و آشنایان به صورت حرفهای آواز میخواند اما در نهایت از شهریور ۱۳۲۰ وارد رادیو شد و با همکاری هنرمندانی چون روحالله خالقی صدایش را از طریق «رادیو تهران» به گوش مردم رساند.
زندهیاد روحالله خالقی او را به ارکستر انجمن موسیقی دعوت کرد و از طرفی بنان با ارکستر شماره یک نیز همکاری داشت. این در حالی بود که به برنامه «گلهای رنگارنگ» نیز دعوت شده بود. بنان در طول فعالیت هنری خود، حدود ۳۵۰ آهنگ را اجرا کرد. ویژگی صدای وی، زیر و بمها و تحریرهای اوست.
این هنرمند هم به آواز قدیمی و کلاسیک ایرانی و هم به نغمههای جدید و مدرن ایرانی تسلط داشت که نمونه بارز این تسلط را میتوان در تصنیف «الهه ناز» مشاهده کرد. تا جایی که برخی بنان را بزرگترین اجراکننده سبک وزیری و خالقی میدانند. او همچنین در کنار ادیب خوانساری از اجراکنندگان آثار استادان صبا و محجوبی بود و همچنین به مرکبخوانی و تلفیق شعر و موسیقی تسلط داشت.
اما زندگی غلامحسین بنان تحت تاثیر یک حادثه قرار گرفت. او در ۲۷ دی ۱۳۳۶ به همراه دو نفر از دوستانش در راه بازگشت از یک میهمانی به سمت خانه بوده که ناگهان در حوالی کاروانسرای سنگی یک تانکر نفتکش فاقد چراغ ایمنی عقب و پوشیده از گل و لای در مقابلش سبز میشود و تصادف شدیدی بین خودروی بنان و آن تانکر نفتکش رخ میدهد. بعد از برخورد شدید، بنان از ناحیه صورت و چشمها آسیب میبیند.
با انتشار خبر این تصادف در روزنامهها و مجلات، سیل مردم به سمت بیمارستان روانه میشود تا آنجا که به علت انبوه جمعیت و بر هم خوردن نظم بیمارستان، دفترچهای در سالن انتظار بیمارستان قرار میدهند تا مردمی که موفق به عیادت از بنان نشده بودهاند در آن دفتر ابراز همدردی کنند و نوشتهای برای او به جای بگذارند. بنان برای معالجه به خارج از کشور مسافرت کرد و بعد از برگشت از این سفر تصمیم گرفت در مواضع هنری خود بازنگری کند.
او میگفت: «من از این پس کوشش میکنم آثاری اجرا کنم که واجد وزنی شاد و شعری امیدوارکننده است. من جداً از ادامه شیوه قدیم که شباهت به مرثیهخوانی دارد خسته شدهام؛ البته در این زمینه سازندگان آهنگ باید با من یاری و همکاری کنند.»
از ماندگارترین ترانههای بنان میتوان به آهنگ «آذربایجان» در مایه شور، «آمدی جانم به قربانت» در مایه بوسلیک، «الهه ناز» در مایه دشتی، «بهار دلنشین» در آواز اصفهان، «بوی جوی مولیان» در آواز اصفهان، تصنیف «توشه عمر» در دستگاه همایون، «یار رمیده»، «میناب»، «خاموش»، «مراعاشقی شیدا»، «من از روز ازل»، «نوای نی» و سرود همیشه جاوید «ای ایران» در مایه دشتی اشاره کرد.
بنان «حالا چرا» و «کاروان» را بهترین آثار خودش میدانست و میگفت: «کاروان را برای بعد از مرگم خواندهام». به گفته همسرش او در اواخر عمر خود هم دلبستگی عجیبی به ترانه «رؤیای هستی» پیدا کرده بود تا آنجا که با این آهنگ میگریست.
بنان که مدتها از بیماری دستگاه گوارش و افسردگی رنج میبرد، سرانجام غروب ۸ اسفندماه ۱۳۶۴ خورشیدی در بیمارستان ایرانمهر تهران درگذشت و بر خلاف وصیتش که مایل بود در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شود، در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد
سرود اعزام تیم ملی فوتبال به جام جهانی کی رونمایی میشود؟
مراسم بدرقه ملیپوشان و رونمایی از سرودهای تیم ملی فوتبال ۳۰ اردیبهشت در تالار وحدت برگزار میشود.
به گزارش ایسنا، مراسم بدرقه و رونمایی از سرود تیم ملی فوتبال یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه برگزار میشود.
در این مراسم، مدیران حوزه ورزش و فرهنگ و هنر، بازیکنان و مربیان تیم ملی فوتبال، هنرمندان، ورزشکاران و پیشکسوتان هنر و ورزش حضور دارند.
بر اساس تفاهمنامه فدراسیون فوتبال و بنیاد فرهنگی هنری رودکی، مسئولیت تهیه سرودهای تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۱۸ روسیه بر عهده این بنیاد گذاشته شده است.
سرود ۱۱ ستاره با صدای سالار عقیلی، دو قطعه بی کلام اثر شهرداد روحانی و سرودی به آهنگسازی فریدون شهبازیان مسیر تولید را برای اجرا در روسیه طی میکند.
چرا «حسن ناهید» دیگر نمیتواند نی بنوازد؟
حسن ناهید، نوازنده پیشکسوت نی است که این روزها دیگر توان نواختن نی ندارد.
او در اینباره به ایسنا میگوید که به دلیل انجام عمل ایمپلنت دیگر نمیتواند ساز بنوازند و توضیح میدهد: دکتری که کار ایمپلنت را روی دندانهای من انجام داد نمیدانست من آنها را برای چه کاری میخواهم. با انجام این عمل، لایهای روی فکم اضافه کرده که تمام فضای دهان من را گرفته است.
ناهید میگوید سه، چهار سال پیش این اتفاق رخ داده و او اکنون تنها از راه تدریس در دانشگاه و کلاس خصوصی امورات زندگیش را میگذراند.
این نوازنده پیشکسوت همچنین با گله میگوید، حقوق بازنشستگی وزارت ارشاد کفایت نمیکند و مبلغ ۱۸۰ هزار تومانی که مؤسسه هنرمندان پیشکسوت به او میدهد هم هزینه پول تاکسی او نیز نیست.
او همچنین آرزو میکند، هرکس که به موسیقی علاقهمند است، بتواند در این زمینه کار بکند.
حسن ناهید درباره شیوه نینوازیاش گفته بود: «هر نوازندهای باید سبک خودش را داشته باشد همانطور که در تار نوازی صدای تار شهناز و دیگران فرق دارد در نینوازی نیز این موضوع صدق میکند. ساز هر نوازندهای صدای خود را دارد و سبکاش هم مشخص است. من هیچ وقت از زنده یاد کسایی تقلید نکردم و دنبال کار خودم رفتهام و تک نوازیهای زیادی داشتهام.»
او همچنین درباره ورود و نوازندگیش در ارکستر اظهار کرده بود: « وارد کارهای ارکستری شدم متوجه شدم نی نقطه ضعفی دارد و آن هم این است که وقتی میخواهی از صدای بم به زیر بروی یک نت کم است. در این راستا از استاد قنبریمهر کمک خواستیم تا این خصوصیت نی را برطرف کنند اما این در حالی بود که زیبایی نوای نی در این بود که با همان شیوه شنیده شود. در حالی که کسایی هم سالها با همین نیها نواخته است. یادم میآید زمانی که با ارکستر فیلارمونیک لندن به رهبری ایرج صهبایی همکاری میکردم یک روز نوازنده فلوت ارکستر نزد من آمد و سازم را گرفت و گفت "ساز سختی به نظر میرسد"»
ناهید متولد ۱۳۲۲ است و از ده سالگی موسیقی کار کرده است. ناهید از ۱۸ سالگی نزدی حسین تهرانی آموزش دیده و از شاگردان زندهیاد حسن کسایی ـ نوازنده مطرح نی ـ بوده است. این نوازنده سابقه همکاری با ارکسترهای ایرانی و خارجی را در کارنامه کاری خود دارد.
پیکر ناصر چشمآذر یکشنبه تشییع میشود
پیکر ناصر چشمآذر یکشنبه (۱۶ اردیبهشتماه) تشییع میشود.
به گزارش ایسنا، مراسم تشییع پیکر ناصر چشمآذر - آهنگساز، نوازنده و تنظیمکننده پیشکسوت - ساعت ۹:۳۰ روز یکشنبه (۱۶ اردیبهشتماه) از مقابل تالار وحدت تهران برگزار میشود و پیکر او احتمالا در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) به خاک سپرده خواهد شد.
ناصر چشمآذر دیماه سال ۱۳۲۹ در خانوادهای اهل موسیقی متولد شد. این هنرمند علاوه بر ساخت قطعات مختلف، ساخت موسیقیهای فیلم بسیاری از جمله «هامون» (داریوش مهرجویی) و «خواهران غریب» (کیومرث پوراحمد) را در کارنامه کاری خود دارد که برای برخی از آنها موفق به دریافت جایزه نیز شده است. «شبهای تهران» و «باران عشق» از جمله آثار او هستند.
انتقاد مطهری از حذف نام شجریان در صداوسیما
نایب رءیس مجلس شورای اسلامی از حذف نام محمدرضا شجریان در صداوسیما انتقاد کرد.
به گزارش ایسنا، علی مطهری در یادداشتی با عنوان «نکتهای درباره یک برنامه صدا و سیما»، در اینستاگرام خود نوشت:
«در برنامه کاردانها که روز جمعه بعدازظهر بازپخش شد، آنجا که مجری برنامه جناب آقای کاردان از من درباره موسیقی سنتی و پاپ سؤال کرد و این که صدای کدام یک از خوانندگان را میپسندی، بنده نام چند تن از خوانندگان سنتی و در رأس آنها آقای شجریان را ذکر کردم ولی صدا و سیما نام ایشان را حذف کرد. این کار را صحیح نمیدانم. اگر ما به یک موضع سیاسی آقای شجریان در فضای هیجانی سال 88 انتقاد داشته باشیم نباید آن را به همه عرصهها سرایت دهیم. اینها را سختگیریهای بیجا میدانم. جالب است که چند روز پیش این مطلب را به آقای دکتر علی عسکری رئیس سازمان صدا و سیما گفتم، ایشان گفت من هم این کار را درست نمیدانم.»
ناصر چشم آذر درگذشت
ناصر چشمآذر صبح امروز جمعه ۱۴ اردیبهشت در سن ۶۸ سالگی درگذشت.
شاهد احمدلو در گفتگو با خبرنگار ایلنا، با تایید خبر درگذشت ناصر چشمآذر گفت: ناصر چشمآذر صبح امروز جمعه ۱۴ اردیبهشت بر اثر سکته قلبی در بیمارستان درگذشت.
ناصر چشمآذر در ۱۰ دی ماه ۱۳۲۹ در اردبیل متولد شد و در سایه تعلیمات پدرش اسماعیل چشم آذر مراحل اولیه موسیقی را فراگرفت. او در کودکی ساز آکاردئون را انتخاب کرد.
وی در طول حیات خود آهنگسازی بیش از ۲۰ فیلم سینمایی را برعهده داشت و با فیلمسازانی همچون داریوش مهرجویی، کیومرث پوراحمد، رسول ملاقلیپور، پوران درخشنده و سیروس الوند همکاری داشت.
گفتوگوی تفصیلی ایسنا با "تندگویان":
از لغو کنسرتها شاکیام/ پیامرسانی تولید کنید که امنیت در آن رعایت شود
محمدمهدی تندگویان، معاون امور ساماندهی جوانان وزارت ورزش و جوانان گرچه 40 سالگی را پشت سر گذاشته، اما جزو جوانترین مدیران دولت تدبیر و امید است؛ کسی که از محدود شدن آزادیهای مشروع جوانان، مثل تعطیلی کنسرتها گلهمند است و مشکل اصلی را نبود سیاستگذاری در حوزه جوانان میداند. وی که خود از فعالان فضای مجازی به شمار میرود، بعد از بحث فیلتر تلگرام با صراحت از این اقدام انتقاد کرده و معتقد است جوانان بدلیل «مدل برخوردهای قبلی» به پیامرسانهای داخلی اعتمادی ندارند.
کسی که با بحث «مشاوران جوان» کاملا مخالف است، مدیریت کشور را کهنسال میداند و از آنها با عنوان «پیرمردها»یی نام میبرد که در جای خودشان باقیاند. تندگویان از زمان ورودش به معاونت ساماندهی امور جوانان به پیگیری جدایی معاونت جوانان و تشکیل «سازمان جوانان» پرداخته و رفع مشکلات و خلاءهای قانونی برای بازخواست از وزارتخانهها درباره عملکردشان درحوزه جوانان را مستلزم تشکیل «سازمان جوانان» عنوان میکند؛ از نامش به عنوان یک «بِرند» یاد میکند و میگوید که از آن برای پیشبرد اهداف حوزه جوانان و مشکلات موجود استفاده میکند.
گفت وگو با محمدمهدی تندگویان در یکی از روزهای اردیبهشت ماه در دفتر کارش انجام و به مباحث مختلفی پرداخته شد که از میانگین سنی وزراء و مشاوران جوان تا آسیبهای اجتماعی، آمار طلاق، ازدواج سفید، ورود زنان به ورزشگاهها، فیلتر تلگرام و... در میان جوانان را در بر گرفت.
متن کامل این گفت وگو که بیش از دوساعت به طول انجامید در ادامه آمده است:
طی چند هفته گذشته یکی از مهمترین اتفاقاتی که فضای جامعه را تحت تأثیر قرار داد، خبر فیلتر شدن تلگرام بود. با توجه به اینکه جوانان عمدهترین کاربران فضای مجازی هستند همچنین به عنوان یکی از افرادی که حضوری فعالانه در فضای مجازی و شبکهها دارید، علی رغم کارآفرینی این شبکهها بالاخص تلگرام، چه نظری درباره فیلتر شدن آن دارید؟تلگرام یک بستر است و صحبت درباره بودن یا نبودن یک بستر بیمعنی است. تلگرام بستری است که وجود دارد و از آن استفاده میشود. روزی در کشور ما گفته میشد که استفاده از دستگاه ویدئو حرام است. مثلا اگر تلگرام فیلتر شود، «خشونت» در خانوادهها کم می شود؟ مثلا اگر تلگرام فیلتر شود مردان ما شبها قبل خواب مسواک میزنند؟ اینها موارد بیربطی هستند. مشکلات ما درجاهای دیگر است و میخواهیم اینجا جبرانش کنیم. درحالی که این دستگاه هم یک بستر است. من میتوانم در آن فیلم خوب یا فیلم بد ببینم. دیدگاه من نسبت به تلگرام یا هر نرم افزار دیگری هم همین است که می شود از آن استفاده خوب یا بد داشت.
نمیتوانم با حضور یک بستر موافقت یا مخالفت کنم. این یک بستر است که باید باشد و یک چیز عادی است که وجود دارد. اینکه ما نتوانستیم از آن بهره برداری مناسب و خوبی داشته باشیم مشکل ماست و باید آن مشکلات را برطرف کرد. مثلا اگر تلگرام فیلتر شود، «خشونت» در خانوادهها کم می شود؟ مثلا اگر تلگرام فیلتر شود مردان ما شب ها قبل خواب مسواک میزنند؟ این ها موارد بیربطی هستند. مشکلات ما درجاهای دیگر است و میخواهیم اینجا جبرانش کنیم.
آیا با فیلتر کردن تلگرام، مشکلات و آسیب های اجتماعی کشور حل می شود؟ هیچ مشکلی حل نمیشود. به نظر من حتی یک درصد از مشکلات حل نمی شود. حتی شاید بیشتر هم شود. در حال حاضر تلگرام پایگاههایی را به وجود آورده که بهرهبرداریهای خوبی از آن بین جوانان میشود. پایگاههایی ایجاد شده که محل رجوع جوانان گروههای خیلی خوب علمی است. گروههای خیلی خوب هنری در این فضاها شکل گرفته و باعث هدایت بسیاری از جوانان شده؛ پس در آن اتفاقات خوبی هم میافتد.
ـ ریشه عدم اعتماد بخشی از جوانان به پیام رسانهای داخلی چیست؟
ریشه این عدم اطمینان، مدل برخوردهای قبلی است. حتما پیش از این بیاعتمادی دیدند که الان دارند اینطوری پاسخ میدهند. دولت باید ثابت کند که واقعا این بیاعتمادی کاذب است. اگر توانست که این کار را کند مشکل حل می شود.
من خودم آسیب دیده این اتفاق هستم. در انتخابات شورای شهر سال ۹۲ شرکت کردم و ابتدا رد صلاحیت شدم. دلایلش را پرسو جو کردم، گفتند به دلیل پیغامهایی که در فیس بوک، توئیتر و ... داشتهام، بوده. این نشان میدهد که ما نتوانستیم امنیت بهرهبرداری از فضای مجازی و حمایت از حریم شخصی را ایجاد کنیم؛ نتوانستهایم حقوق شهروندی مردم را رعایت کنیم. اول باید این کارها را کرده و بعد به فکر فیلتر کردن تلگرام بیفتیم. شما حقوق شهروندی مردم را رعایت کن، برای مردم احترام قائل شو، دسترسی به حقوقشان را گوشزد کن، تلگرام در این حالت خود به خود حذف میشود.
بحث داخلی و خارجی آن هم این است که تا زمانی که ما نتوانیم نرمافزاری بیاوریم که قدرت رقابتی داشته باشد، حرف بیربطی است. باید واقعا ما به آن پایگاه داده برسیم برنامهای بسازیم که همین امکانات با همین کیفیت و با همین مدل به جوانان عرضه کند و آنها هم خیالشان درباره این که در آن امنیت کامل برقرار است، راحت باشد و بدانند کسی در حریم شخصیشان وارد نمیشود. دولت باید این اطمینان را به جوانان بدهد.
علت آسیبها، حضور تلگرام نیست. البته مشکلی که ما داریم موج سواری بعضی از شبکه های معاند نظام در فضای مجازی است. این یک واقعیت است. به هرحال ما ایرانی هستیم و نمیخواهیم که ملیت خودمان را زیر سوال ببریم. مشتی آدم عقدهای که از ایران رفته اند و معاند هستند، با همه ماها مشکل دارند. ممکن است حتی بحث حجاب را مطرح کنند ولی با همه دختران ما مشکل دارند و بحث آنها این مسائل نیست. آنها دنبال براندازی و از بین بردن نظام ما هستند. اینها آمده اند و در این فضاها موج سواری می کنند. این برمیگردد به فرهنگ ما ایرانی ها؛ اگر ما به آنها جایگاه بدهیم این مشکلات تشدید می شود. خود ما اگر در کشور اتحاد داشته باشیم و جوان ما هوتیش را حفظ کند، هیچکس با استفاده کردن از این فضاها مشکل ندارد. نکته این است که نباید هویتمان را در برابر کسانی که می خواهند در این شبکه ها موج سواری کنند ببازیم.
ـ شماره تلگرام شما هم ایرانی نیست، دلیلش همین مسایلی است که بیان کردید؟
نزدیک به هشت ماه از حضور شما در معاونت جوانان میگذرد. عملکرد شما در وام ازدواج و امریه و ... با بازخوردهایی از سوی مردم همراه بود که نشان از انجام فعالیتهایی دارد اما در برخی حوزهها مثل اعتیاد، ازدواج سفید، طلاق و... تاکنون واکنش رسمی از شما در رسانهها دیده نشده، دلیل این مساله چه بوده؟ معاونت چه برنامهای برای کاهش آسیبهای اجتماعی دارد؟
در بحث آسیبهای اجتماعی موضوع این است که برطرف کردن آنها جزو شرح وظایف معاونت نیست؛ بلکه پایش، بررسی و علتیابی آنها با ما است. ما در معاونت جوانان گزارشهایی تهیه میکنیم، آمارسنجی هایی انجام میدهیم و در شورای عالی اجتماعی کشور هم اعلام میکنیم و به آنها پایگاه اطلاعات و دادهها میدهیم. سال های گذشته هم وزارت کشور تفاهم هایی با این حوزه داشته است و بخشی از آن را هم تشکلهای ما انجام دادهاند.
بر اساس هشدارهایی که ما میدهیم نهادهایی که در آن حوزهها وظیفه دارند باید آن موضوعات را برطرف کنند. برای مثال عمده این موضوعات به بحث اشتغال برمیگردد. یعنی اگر ما با موضوع اعتیاد و خودکشی و ... رو به رو هستیم، به این دلیل است که جوان اشتغال مناسبی ندارد و دچار آسیبهای اجتماعی میشود. وزارت کار نزدیک به ۱۲ هزار میلیارد تومان در حوزه اشتغال زایی اعتبار و به صندوق ارزی دسترسی دارد؛ مشخص است که ما در این حوزه نمیتوانیم عملیاتی داشته باشیم و فقط میتوانیم پایش انجام دهیم. ما پایش ها و آمارسنجیهایمان را انجام دادهایم و حتی مسائل نو پدید حوزه جوانان را هم بررسی میکنیم.
اتفاقات جدید، مانند انواع جدید اعتیاد، ازدواج های سفید و... را نیز پایش می کنیم و به مراجع زیربط آمارهایمان را میدهیم. این که نهادهای دیگر باید در این راستا چه اقداماتی انجام دهند نیز مشخص است. در ستادهای ملی ساماندهی نیز تمام این موارد مطرح شده و شرح وظایف تمام نهادها را با جزئیات به آنها ابلاغ می کنیم. اما اگر این موارد اجرا نشود اینکه ما چه قدر می توانیم دخالت کنیم میزانی معادل هیچ است. در نهایت گزارش عملکردی وزارت خانهها را جمع میکنیم و در اختیار ریاست جمهوری قرار میدهیم. بنده به عنوان معاون یک وزیر در دل یک وزارتخانه نمیتوانم در عملکرد یک وزارتخانه دیگر دخالت کنم. فقط میتوانم گزارش را در ستاد ملی ساماندهی جمعبندی کنم و برای رئیس جمهور بفرستم. این گزارش نیز در اختیار معاون اول رئیس جمهور قرار میگیرد و او نیز بر اساس گزارشهای ستاد ملی ساماندهی جوانان، وظایف وزارتخانهها را به آنها گوشزد و ابلاغ میکند.
ـ نظرتان درباره «ازدواج سفید» چیست؟ به نظر می رسد گرایش به سمت این نوع روابط در کشور افزایش یافته است.
من از این عنوانگذاریها بدم میآید. این کار یعنی اینکه ما بیاییم روی یک ناهنجاری عنوانی بگذاریم و به آن شکل بدهیم و بعد هم براساس آن شکل نسبت به آن نظر بدهیم. این کار اشتباهی است.
ـ اما واقعیتی است که وجود دارد.
غلط است. عنوانگذاری بر روی ناهنجاریها کار اشتباهی است. برنامهریزی بر اساس ناهنجاریها هم کار اشتباهی است. باید به فکر برطرف کردن ناهنجاری بود. باید ببینیم چه شاخصهایی برای برطرف کردن آن ناهنجاری وجود دارد. حالا در دنیا همه دارند این کار را انجام می دهند، خب انجام دهند. این که دلیل نمیشود ما عنوان یک کار غلط را بپذیریم.
این کار چیزی نیست که فرهنگ ما بخواهد آن را بپذیرد، بلکه نشان میدهد بنیان خانواده از هم پاشیده است و چون خانواده نمیتواند فرزندانش را به سمت کار و انتخاب درست هدایت کند، جوان به سمت یک انتخاب غلط رفته است که هیچ سامانی در آن نیست. این مدل انتخاب هیچ فایدهای ندارد جز اینکه جوان میخواهد از خانواده رسمی جدا شود و به یک خانواده غیر رسمی بپیوندد. تبعات اجتماعی آن هم آسیبهای اجتماعی است که شاهد آن هستیم؛ بنابراین این اتفاق خوبی نیست و باید برنامهریزی کرد که جلوی آن گرفته شود.
هرچند اصل موضوع این است که فکر میکنم حوزههای دینی ما نسبت به این آسیبها توجه لازم را نکردهاند. آنها باید به هدایتی که در بحث های خانوادگی بود برگردند.
باید در جهت ایجاد نخبگان اجتماعی پیش برویم. نخبگان اجتماعی یعنی همین بچههای خودمان که وقتی وارد اجتماعی میشوند بتوانند از پس زندگی عادی خودشان بر بیایند. جوانی که بتواند شغل خوب بدست بیاورد، یک خانواده خوب تشکیل بدهد و... نخبه اجتماعی است.
در ایران ۲۰ سال قبل اینطور نبود. جوانی که میخواست ازدواج کند میگفت «به امید خدا این کار را انجام میدهم». الان دیگر اعتقادی وجود ندارد. یعنی همه چیز بر اساس محاسبات دنیایی شده است. بنیانهای خانواده و بنیانهای اعتقادی ما آنقدر ضعیف شده است که به سمت این ناهنجارهای به عنوان یک اتفاق شایع در کشور رفته ایم. کار، کار اشتباهی است و باید سامانی برای آن ایجاد شود و بنیان آن هم بنیانهای خانوادگی و آموزش و پرورش است.
آموزش و پرورش ما در زمینه آموزش مسائل خانوادگی و رفتاری طی این ۳۰ تا ۴۰ سال هیچ کار خاصی انجام نداده است. مشاروان تربیتی مدارس ما همه کاری کردهاند جز جهت دهی تربیتی کودکانمان. در دنیا کشورهایی وجود دارند که تکنولوژی دارند و توسعه یافتهاند اما بنیانهای خانوادهشان هم از هم نپاشیده است. مثل ژاپن؛ شما در عین حال که با پیشرفته ترین کشور دنیا طرف هستید، میبینید که تمام مبانی خانوادگی، مثل احترام به بزرگسالان، سنت ها و فرهنگ و ... کاملا رعایت میشود و روابط ازدواج کاملا به شکل سنتی است؛ چرا این اتفاق افتاده است؟ در مدارس آنها آموزش های مشخصی در این حوزه به شکل عملیاتی وجود دارد؛ آنها در کنار بچه هایشان بودهاند و آگاهشان کردهاند. یکی از نقاط ضعف اساسی ما در این حوزه آموزش و پرورش است. معاونت جوانان در موضوع تدوین کتب درسی هم وارد شده و نزدیک به ۱۰۰ سرفصل به آموزش و پروش اعلام کرده است. باید در جهت ایجاد نخبگان اجتماعی پیش برویم. نخبگان اجتماعی یعنی همین بچههای خودمان که وقتی وارد اجتماعی می شوند بتوانند از پس زندگی عادی خودشان بر بیایند. جوانی که بتواند شغل خوب بدست بیاورد، یک خانواده خوب تشکیل بدهد و... نخبه اجتماعی است.
سرفصلها پذیرفته و در کتب درسی لحاظ شدهاند؟
از این مساله خبر ندارم. سال گذشته که شورای سیاستگذاری آموزش انقلاب فرهنگی تشکیل شد. آنها در حوزه آسیبهای اجتماعی با ما مکاتبه کردند و ما هم آن را احصاء کردیم. بر اساس خروجی که از آموزش و پرورش میبینیم مسائلی که مبتلا به آن هستیم را در سرفصل های مناسب قرار دادیم و به آموزش و پرورش ارائه دادیم. یکی دو ماه گذشته هم در شورای اجتماعی کشور که آقای بطحائی(وزیر آموزش و پرورش) حضور داشتند هم این موارد را اعلام کردم. در جلسه خصوصی هم که با ایشان داشتم اعلام کردم در زمینه آموزش روابط اجتماعی و موضوعات دیگر اجتماعی در آموزش و پرورش هیچ پایهای وجود ندارد و هیچ کار اساسی و بلندمدتی انجام نمیشود. بسیاری از مشاورین تربیتی مدارس تخصصهای ذیربط را ندارند که بتوانند به عنوان یک مددکار کنار دانش آموزان قرار بگیرند و به آنها آموزشهای لازم را بدهند. به هر حال ما همه هشدارها را دادیم و فکر میکنم یکی از راههای برون رفت از این مشکلات، آموزش و پرورش است.
حدود ۳۷ تا ۴۰ درصد ازدواج ها، زیر پنج سال به طلاق می رسد. این ارقام میانگین کشوری است و تقریبا ۲۷ درصد از ازدواج ها هم زیر یکسال به طلاق منجر میشود. این دو آمار نشان میدهد یکی از دلایل اصلی این اتفاق، عدم شناخت طرفین است.
ـ علی رغم اقدامات صورت گرفته در حال حاضر هشدارهایی در بحث طلاق داده میشود که نشاندهنده رشد آمار طلاق است؛ به طوریکه از هر پنج ازدواج یک طلاق رسمی و دو طلاق عاطفی در کشور رخ میدهد. این در حالیست که آمارها همچنین حاکی از کاهش آمارهای «ازدواج» نیز هست، شما به عنوان نماینده ویژه جوانان در دستگاه متبوع خود در این زمینه چه اقداماتی داشتهاید؟
برابر آمارها موضوع طلاق، موضوع کاملا جدی است. در حدود ۳۷ تا ۴۰ درصد ازدواج ها، زیر پنج سال به طلاق می رسد. این آمار خوبی نیست. این ارقام میانگین کشوری است و تقریبا ۲۷ درصد از ازدواجها هم زیر یکسال به طلاق منجر میشود. این دو آمار نشان میدهد یکی از دلایل اصلی این اتفاق، عدم شناخت طرفین است. گاهی بعد از ۲۰ سال طلاق صورت میگیرد که نشان میدهد حتما مشکلاتی وجود داشته اما وقتی در سال اول این اتفاق میافتد، یعنی طرفین از هم شناختی نداشتهاند. اگر میگوییم با مراکز مشاوره تا این میزان طلاق را کاهش دادهایم شاید به همین میزان نیز از تعداد ازدواج ها کم کردهایم. یعنی زوجینی به دفاتر مشاوره ما مراجعه کردهاند و بعد از آگاهی، دیگر ازدواج نکردهاند. به این شکل ما جلوی یک آسیب آتی را گرفتهایم، اما دیگر عمل ازدواج هم صورت نگرفته است. یعنی ما تقریبا ۱۰ درصد کاهش طلاق و به همین میزان کاهش عمل ازدواج را نیز داریم. درخواست ما از قوه قضاییه و دولت این است که حتما موضوع مشاوره قبل از ازدواج در کشور اجباری شود. یعنی این مساله تبدیل به قانونی مصوب با تعداد ساعات مشخص و اجباری شود.
موضوع داشتن مشاور چیزی است که برای مردم کشورهای توسعهیافته حل شده است. حتی آدمهایی که هیچ مشکلی ندارند، شخصی را به عنوان مددکار اجتماعی ثابت برای خانواده خودشان دارند؛ اما در ایران هنوز این قبح شکسته نشده که داشتن یک مشاور نشان دهنده عدم تعادل روحی و روانی نیست. این کار نشان دهنده این است که «من میخواهم در زندگیام ثبات داشته باشم و به همین دلیل فردی را در زندگی ام به عنوان مشاور انتخاب می کنم و هرنوع دعوایی در زندگی داشتم به او مراجعه می کنم.» این فرهنگ باید در ایران شکل بگیرد.
ـ بالا بودن هزینههای مشاوره از دلایل عدم مراجعه و استقبال از مراکز عنوان میشود.
نه؛ تنها دلیل آن بالا بودن هزینه ها نیست. برای مثال مگر برای دریافت گواهینامه افراد ساعات زیادی را به کلاسهای آموزشی مراجعه نمی کنند و هزینههای آن را هم پرداخت نمیکنند؟ فکر میکنم هزینههای این کلاسها از کلاسهای مشاوره پیش از ازدواج که ممکن است تنها شش ساعت باشد، بیشتر است. شش تا هشت ساعت مشاوره پیش از ازدواج، هزینه خیلی بالایی ندارد تا جوانان آگاهیهای اولیه زندگی را پیدا کنند. موضوع «خشونت» در مردان در حال حاضر موضوع جدی است که زندگیها را نابود میکند. هیچ جایی به افراد این آموزشها داده نمیشود که وقتی عصبانی هستند، چه طور جلوی خشمشان را بگیرند. خیلی از این موضوعات شاید با آموزشهای دو ساعته حل شود.
حتی اگر موضوع هزینهها هم مطرح است دولت میتواند برای این بخش تخفیفهایی را قائل شود و برگزاری آنها را تا حدی که میتوانیم به سمت رایگان شدن ببریم. هرچند همین الان مشغول این کار هستیم. در حال حاضر در کشور دفاتر مشاوره، دورهها و اردوهای رایگان برای زوجین برگزار میشود و حتی لوحهای فشرده رایگانی را در اختیار زوجین مراجعه کننده میگذرانند. ما مشکلی در این زمینه نداریم و این یارانهها را پرداخت میکنیم اما اگر شرکت در این کلاسها قانون کشوری شود بیشتر استقبال میکنیم. در حال حاضر در کشور موضوعات اقتصادی سبب وقوع بخشی از طلاقها شده است؛ یعنی اشتغال و درآمد مناسب برای جوانان وجود ندارد، اما بخش دیگری از آن هم مربوط به هم ریختگی بنیان خانواده است. در گذشته مشاوره ها در دل خانواده انجام میشد و بزرگتری وجود داشت، جوانان خودسر نبودند و بزرگترها هم تصمیم میگرفتند اما الان آن وضعیت کاملا تغییر کرده است و جوانان تقریبا خارج از خانواده برای ازدواج تصمیم میگیرند. حتی ممکن است تا مدتها رابطهای وجود داشته باشد و خانواده اصلا از آن مطلع نباشد. الان جوان ممکن است به خانواده خود برای گرفتن مشاوره اعتماد نکند اما به دفتری که بیطرف است و در امور شخصی او دخالتی نمیکند، برای کمک گرفتن مراجعه کند؛ بنابراین فکر میکنم این مسائل جزو نیازهای اساسی است.
موضوع داشتن مشاور چیزی است که برای مردم کشورهای توسعه یافته حل شده است. حتی آدمهایی که هیچ مشکلی ندارند، شخصی را به عنوان مددکار اجتماعی ثابت برای خانواده خودشان دارند، اما در ایران هنوز این قبح شکسته نشده است که داشتن یک مشاور نشان دهنده عدم تعادل روحی و روانی نیست. این کار نشان دهنده این است که «من میخواهم در زندگیام ثبات داشته باشم و به همین دلیل فردی را در زندگی ام به عنوان مشاور انتخاب می کنم و هرنوع دعوایی در زندگی داشتم به او مراجعه می کنم.» این فرهنگ باید در ایران شکل بگیرد. یا باید بتوانیم دوباره بنیان خانواده را به جایگاه قبلیاش برگردانیم؛ که خیلی سخت است؛ چراکه نهادهای زیادی در این حوزه مقصر هستند، یا باید از نهادهای نوین استفاده کنیم.
. آمارهای وضعیت «نشاط اجتماعی» در کشور نشان میدهد ایران جزو کشورهای شاد دنیا محسوب نمیشود. تحلیل شما از وضعیت نشاط اجتماعی و برون رفت از وضعیت فعلی چیست؟
یکی از مشکلات ما این است که در ایران سیاستگذاری مناسبی در حوزه نشاط و تفریحات وجود ندارد. برای مثال موضوع اوقات فراغت جوانان به من واگذار شده که برایش سیاستگذاری کنم. ما هم حرفی نداریم و حتما هم این کار را میکنیم. الان در سطح کشور تشکلهای مختلفی داریم که در زمینههای متفاوت اوقات فراغت مثل موسیقی و ... درحال کار هستند. من هم از همه این تشکلها دفاع میکنم ولی مشکل این است که در کشور شورای سیاستگذاری مشخصی وجود ندارد که وقتی به این جمعبندی رسیدم که در فلان استان کنسرتی را برگزار کنم بتوانیم این کار را انجام دهم. با اینکه ممکن است مجوزهای این کنسرت را از وزارت ارشاد بگیریم اما خودتان بارها و بارها شاهد بودید که کنسرتی بعد از بلیط فروشی و بعد از حتی مصوباتی که از شورای تامین گرفته، لغو شده است. متاسفانه با پایگاههای ذینفوذی طرف هستیم که جلوی بسیاری از آزادیهای مدنی و مشروع حوزه جوانان را میگیرند و تبعات آن آسیبهای اجتماعی است؛ ما هم جزو شاکیان این قضیه هستیم.
در ایران سیاستگذاری مناسبی در حوزه نشاط و تفریحات وجود ندارد. برای مثال موضوع اوقات فراغت جوانان به من واگذار شده که برایش سیاست گذاری کنم. یکی از شکایتهای ما این است که چرا به جوان اجازه بهرهبرداری از آزادیهای مشروعش داده نمیشود؟. چرا جوانان نباید بتوانند در کنسرت یا در ورزشگاه و... حضور یابند؟ وقتی آزادیهای مشروع یک جوان سلب میشود، اعتراض و اغتشاشات نامشروع به وجود میآید و بعد هم هیچکس نمیتواند آن را جمع کند. پایگاههایی که این کارها را میکنند یا از عمد جریان را به این سمت هدایت می کنند و یا از روی ناآگاهیشان است. درخواست ما این است که وحدت رویهای در کشور ایجاد شود تا آزادیهای مشروع جوانانمان را به آنها بدهیم.
یکی از شکایتهای ما این است که چرا به جوان اجازه بهرهبرداری از آزادی های مشروعش داده نمیشود؟. برای مثال چرا جوانان نباید بتوانند در کنسرت یا در ورزشگاه و... حضور یابند؟ اینها آزادیهای مشروع یک جوان است و وقتی آزادیهای مشروع یک جوان سلب میشود، اعتراض و اغتشاشات نامشروع به وجود میآید و بعد هم هیچکس نمیتواند آن را جمع کند. پایگاههایی که این کارها را میکنند یا از عمد جریان را به این سمت هدایت می کنند و یا از روی ناآگاهیشان است.
درخواست ما این است که وحدت رویهای در کشور ایجاد شود که ما در این حوزه آزادیهای مشروع جوانانمان را به آنها بدهیم و آنها بتوانند از آنها بهرهبرداری کنند.
پس با حضور زنان در ورزشگاه موافق هستید؟
باید زیرساختهای حضور زنان در ورزشگاه به وجود بیاید. من با حضور آنها در ورزشگاه موافق هستم، چرا موافق نباشم؟ مگر حضور زنان در ورزشگاه چه مشکلی دارد؟ ولی زیرساختهای مناسبش باید به وجود بیاد. در حال حاضر بحثهای زیاد فرهنگی در این حوزه داریم که نتوانستیم آنها را به طور مناسبی هدایت کنیم. به هر حال باید شانیتها رعایت و حفظ شود. اگر حضور زنان با حفظ شانیت آنها باشد، با حضور آنها در ورزشگاه موافق هستم.
درباره اوقات فراغت جوانان صحبت کردید، خودتان این زمان را چه طور می گذرانید؟
ندارم (با خنده)
ـ پاتوقتان کجاست؟
ورزش می کنم معمولا و اگر وقتی پیدا کنم استخر و ورزشگاه می روم.
ـ نظرتان درباره قلیان چیست؟
دورهای مصرف میکردم اما الان به هیچ وجه. الان دیگر متنفرم. چون همان موقع هم اذیتم میکرد. برای قلب و ریهام خوب نبود. ولی خب میفهمم جوانی که هیچ پایگاهی نتوانستهایم برایش ایجاد کنم و آزادیهای مشروعش را از او گرفتهایم، جایی برای تفریح نخواهد داشت. باید این مسائل را جای دیگر حل کنیم. ورزش بهترین اتفاق سلامت و بهترین موضوع اوقات فراغت است ولی چه قدر توانستیم دسترسی به ورزش رایگان را ایجاد کنیم که الان انتظار داریم جوانان مصرف کننده این اقلام نباشند؟ مدارس خود ما که فرزند خود من در آن است در زمان زنگ ورزش در یک حیاط ۳۰۰ متری چه ورزشی میتواند انجام دهد؟ این مسائل در کشورهای دیگر حل شده است و آنها به ورزش و تفریحات سالم به راحتی دسترسی دارند. اگر کشور من هم اینطور بود به جوانان معترض می شدم که چرا از فضاهای سالم استفاده نمیکنید؛ اما وقتی زیرساخت ورزشی بعضی از استانهای کشور نسبت به سرانه جمعیتش ۵ سانتی متر است نمیتوانیم از جوانان انتظاری داشته باشیم. باید ورزش همگانی مانند کوهنوردی و ... که نیاز هم به باشگاه ندارد را توسعه دهیم و ترویج کنیم به همین دلیل من هم نمیتوانم به جوانان حکم کنم که حق ندارند قلیان مصرف کنند. الان اتفاقا در کشورهایی که اینجور موضوعات آزاد است آمار اعتیاد کمتر است. هلند یکی از کشورهایی است که در آن تقریبا استفاده از مواد مخدر سنتی آزاد است و تقریبا جزو کشورهایی است که معتاد ندارد.
جوانی که هیچ پایگاهی نتوانستهایم برایش ایجاد کنیم و آزادی های مشروعش را از او گرفتهایم، جایی برای تفریح نخواهد داشت. وقتی زیرساخت ورزشی بعضی از استانهای کشور نسبت به سرانه جمعیت ۵ سانتی متر است نمیتوانیم از جوانانش انتظاری داشته باشیم. باید ورزش همگانی مانند کوهنوردی و ... که نیاز هم به باشگاه ندارد را توسعه دهیم و ترویج کنیم به همین دلیل من هم نمیتوانم به جوانان حکم کنم که حق ندارند «قلیان» مصرف کنند؛ الان اتفاقا در کشورهایی که اینجور موضوعات آزاد است آمار اعتیاد کمتر است.
در صحبتهای خود پیش از این عنوان کرده بودید بین وزارت نفت و جوانان، این حوزه را انتخاب کردید، هدفتان از انتخاب این معاونت چه بود؟
حس کردم این حوزه خیلی به هم ریخته است و نیازمند تحول اساسی است که شاید هر کسی نتواند آن را انجام دهد. اینکه میگویم «هرکسی»، نه اینکه انسان فوق العادهای باشم اما فکر کردم که شاید کمی "بِرند" من و روابطی که در کشور دارم بتواند به حوزه جوانان کمک کند. حس میکنم که این موضوع جزو دغدغه های بزرگ کشور است. مثلا کاری که من قرار است در نفت انجام دهم را شاید هزار نفر دیگر هم بتوانند انجام دهند، آن کار نیاز به روابط آنچنانی ندارد اما اینجا حوزه ای بین بخشی است و من باید با همه وزارتخانهها و نهادها در تماس باشم. وقتی با وزارتخانهای تماس میگیرم و می خواهم موضوعی از حوزه جوانان را پیگیری کنم همان برند خودم به من در این ارتباط خیلی کمک میکند. برای وقت گرفتن از یک وزیر یا معاون وزیر خیلی راحتتر در این حوزه فعالیت میکنم. واقعا دارم همه آن چیزهایی که استعدادهای خودم است را در این حوزه میگذارم که تغییری در آن صورت بگیرد.
چه قدر از این «برند» برای پیشبرد اهداف حوزه جوانان استفاده کردید؟
خیلی، واقعا همهاش همین است. یعنی همه تعاملات من با سایر نهادها و وزارت خانهها استفاده از همین اتفاق است.
پارتی بازی میکنید؟
نه، این کار استفاده از یک برند شناخته شده برای جوانان ایران است. اگر اسمش میشود پارتی بازی، باز هم برای جوانان ایران است. چیزی برای من نمیماند و اتفاقا آخرش ممکن است برای من بدنامی بماند؛ چون ممکن است کم کم به خاطر خیلی از قولهایی که به جوانان دادم با خیلی از نهادها در بخش عملیات و اجرا دچار مشکل شوم. جوانان هم من را به عنوان کسی که قول را داده است می شناسند. اتفاق شبیه یک تیغ دو لبه است؛ ممکن است همین برندی که تا امروز همینقدر خوب بوده و توانستهایم از آن استفاده کنیم همین جا خراب شود و همه از دو سال دیگر بگویند «همان تندگویانی که جوانان بود؟ اون آدمی است که حرف مفت زیاد میزند و قابل اعتماد نیست.» من دارم ریسک می کنم.
شاید کمی "بِرند" من و روابطی که در کشور دارم بتواند به حوزه جوانان کمک کند. وقتی با وزارتخانهای تماس میگیرم و میخواهم موضوعی از حوزه جوانان را پیگیری کنم همان برند خودم به من در این ارتباط خیلی کمک میکند. اگر اسمش میشود پارتی بازی، باز هم برای جوانان ایران است. چیزی برای من نمیماند و اتفاقا آخرش ممکن است برای من بدنامی بماند.
ـ اگر در سطح وزارت آقای آذری جهرمی را مستثنی کنیم، شما جزو معدود مدیران جوان دولت هستید، با احتساب خودتان و چند مدیرجوان دیگران میانگین سن مدیران در بخش دولتی چه قدر است؟
آمار دقیقی درباره میانگین سنی مدیریتی کشور ندارم اما یقین دارم این عدد در سنین جوانی نیست. فکر میکنم میانگین سن مدیران کشور حداقل باید چیزی در حدود ۵۱ یا ۵۲ سال باشد، چراکه میانگین سنی کابینه هم تقریبا در همین حدود است و حتی شاید کمی هم بیشتر باشد.
این میانگین سنی در شرایطی بیان می شود که یکی از مباحثی که با آغاز دوران ریاست جمهوری دکتر روحانی مطرح شد بحث «مشاوران جوان» بود، موضوعی که به نظر می رسد جنبه تشریفاتی داشته؛ همزمان با طرح این بحث وزارت کشور هم در حوزه «مدیران زن» وارد شد و تا حدی هم موفق عمل کرد اما در حوزه جوانان آمارها آنطور که باید نیست و همیشه انتخاب جوانان با اما و اگرهایی همراه بوده است.
خودم با بحث مشاوران جوان کاملا مخالفم و فکر میکنم بحثی انحرافی و بیمعنی است، چرا که معتقدم یک جوان اصلا نمیتواند مشاور باشد؛ جوان باید مدیر اجرایی باشد. مشاور یعنی کسی که سالها در مدیریت اجرایی بوده و الان تجاربی را کسب کرده و میتواند به عنوان مشاور در سیستمی، کنار ما قرار گیرد و ما را در رابطه با عملیات اجرایی راهنمایی کند، بنابراین بحث مشاوران جوان بحث غلطی است. در شرایطی که میخواهیم در حوزه مدیریتی کشور تحولی ایجاد کنیم باید مدیران اجرایی جوان داشته باشیم و بدانیم تمام مدیران جوانی که الان مشغول به کار هستند در آینده تبدیل به مشاوران میشوند و باید در کنار همین جوان ها قرار بگیرند و در اجرا کمکشان کنند، تجاربشان را در اختیار جوانان قرار دهند و بعد هم شاهد موفقیت آنها باشند.
اینطور به نظر می رسد که اغلب انتصابها یا به بحث آقازادگی و ژن خوب ربط داده میشود یا با مقاومت روبه رو میشود، در برابر این مقاومتها و رفع آنهاچه کارهایی انجام شده است؟
چنین بحثهایی چند بار مطرح شده و حرف من هم این است که مگر همین انقلاب را با جوانان شروع نکردیم؟ مگر روزی که انقلاب شد جوانان کابینه تشکیل ندادند و به دولت و مجلس نرفتند؟ فکر میکنم میانگین سن کابینه اول که کابیه شهید رجایی بود، کمتر از ۳۰ سال یا حداکثر روی ۴۰ سال بود. وزرایی که حداقل من میشناسم مثل خود شهید تندگویان که ۲۹ ساله بود یا شهید قندی، شهید عباسپور و ... همه در رنج سنی ۳۰ تا ۳۴ سال بودند. آن موقع چه طور به جوانان اعتماد کردیم؟ آن هم جوانانی که دوره انقلاب را هم نچشیده بودند. آن زمان حتی اهداف انقلاب هم تبیین نشده بود. یعنی تازه در کشوری انقلاب اتفاق افتاده و از حکومت دیگری تحویل گرفته شده بود، کل کار را به جوانان واگذار کردیم. مگر در جبهه ها غیر از جوانان افرادی دیگری بود؟ نتیجه جنگ چه شد؟ نتیجه، پیروزی ما در جنگ بود، یعنی با وجود اینکه دنیا مقابل ما بود، بازهم در جبههها شکست نخوردیم و به پذیرش صلح و قطعنامه رسیدیم. از نظر من این مقاومت ها بی معنی است و جوانان کاملا قابل اعتماد و اتکاء هستند. اتفاقا الان تجاربشان نسبت به اوایل انقلاب چندین برابر شده است.
با بحث مشاوران جوان کاملا مخالفم و فکر میکنم بحثی انحرافی و بیمعنی است، معتقدم یک جوان اصلا نمیتواند مشاور باشد؛ جوان باید مدیر اجرایی باشد. الان مدیریت ما در کشور دچار کهنسالی شده و تبعات آن خیلی از اتفاقاتی است که امروزه شاهدش هستیم. میانگین سنی دولت حدود ۵۸ سال است و به هرحال کشور الان نیاز به تحول ساختاری دارد تا بتواند جهش کند؛ در غیر این صورت دچار مشکل خواهیم شد. در انتصاباتمیبینید به هیچ وجه جوانان حضور ندارند و تبدیل به یک بدنه کارشناسی نادیده گرفته شده، شدهاند؛ همان پیرمردها در جای خودشان باقیاند و جوانان هم در گوشههایی که آنچنان تاثیری در روند اجرایی ندارد، مشغولاند.
جوانان امروز دسترسی اطلاعاتیشان چندین برابر مدیران دهههای گذشته است. چون دسترسی به اینترنت و اطلاعات شبکه ها دارند به روز ترند به همین دلیل قابل اعتمادتر هستند. اگر هم نسبت به نوع مدیریتشان دغدغه داریم با همان سبک مدیریتی که گفتم می توان از مدیرانی که سالها در نظام، تجربه اندوزی کردهاند استفاده کرد. چرا که آنها دیگر از لحاظ اجرایی نمیتوانند پاسخگوی عملیات باشند و باید تبدیل به مشاور شوند و در کنار جوانان قرار بگیرند. اگر هم جایی احساس کردند که ممکن است خطایی صورت بگیرد به جوانان کمک کنند. هرچند که مطمئنم خطای جوانان دوره فعلی نسبت به جوانان اوایل انقلاب به مراتب کمتر خواهد بود.
پس ریشه این مقاومت ها چیست؟
مقاومتها از سمت مدیرانی است که سالها در مجموعهها مانده و رسوب کردهاند. آنها یا به دلیل بهرهبرداری از آن سمت و جایگاه، یا به دلیل امکانات آن، به راحتی اجازه نمیدهند جوانی جایگزین شود، ولی به نظر من این توضیحات که جوان کم تجربه است و ... همه بی معنی است و اگر هم این اتفاق افتاده است، بازهم مقصر آن خود ماییم.
باید جوانان را طی این همه سال در پایگاههای مشخص کشور وارد میکردیم که امروز اگر میخواهیم از دل آنها یک وزیر، معاون یا مدیر دربیاوریم، به راحتی بتوانیم این کار را انجام دهیم. بنابراین باید این اتفاق در کشور بیافتد. الان مدیریت ما در کشور دچار کهنسالی شده است و تبعات آن خیلی از اتفاقاتی است که امروزه شاهدش هستیم. میانگین سنی دولت حدود ۵۸ سال است و به هرحال کشور الان نیاز به تحول ساختاری دارد تا بتواند جهش کند؛ در غیر این صورت دچار مشکل خواهیم شد. در حال حاضر ما در ایران بحران مدیریت داریم. چون به جوانانمان پایگاه اجرایی ندادهایم. امروز وقتی میخواهیم به عنوان مدیر، وزیر، معاون و ... انتخابشان کنیم دچار تردید میشویم و این اتفاق باید جایی تمام شود.
ـ شما یا وزیر ورزش و جوانان رایزنیهایی در این زمینه داشتهاید؟ طرح و لوایحی را آماده کردهاید؟
فکر می کنم خود رئیس جمهور، در سطح دستوری و ابلاغی، بیشتر از همه پیگیر است. هربار که این موضوع را با وزیر ورزش و جوانان مطرح میکنم، خود آقای سلطانیفر میگوید که آقای روحانی با صراحت در اکثر جلسات هیئت دولت تذکرات را به وزراء در این مورد که حداقل باید دو تن از معاونینشان در سنین جوانی یا از بانوان باشد را مطرح میکنند، ولی ما در سطح عملیاتی، در وزارت خانه ها بازتاب آنچنانی نمیبینیم؛ بعضی از وزارت خانه ها مثل وزارت نفت اینطور نیست. به نظر من آقای زنگنه در این حوزه عملکرد خوبی داشته است. الان هم مدیرعامل یکی از مهمترین شرکتهای نفت که «شرکت ملی نفت» است، یک جوان انتخاب شده است. یا در بحث قرارداد توتال، جوانان را وارد کردند. جوانان مشاوره دادند و قرارداد بستند. جوانگراییهایی هم در بخش های مختلف را انجام شده نشان میدهد، وزیر نفت این اعتقاد و باور را به جوانان پیدا کرده است. در وزارتخانه ما هم آقای سلطانیفر این کار را انجام داده است و از وقتی معاونت ما با تیم جدید وارد شده است، سن مدیریت با مدیر کلهای جوانی که آوردیم نزدیک به ۱۵ سال کاهش یافته است، ولی همه وزراء این مساله را رعایت نمیکنند. خود آقای آذری جهرمی این دیدگاه را دارد و در حال انجام است؛ ولی من از بقیه دولت در موضوع انتصاب جوانان آن چنان بازخورد خوبی ندیدهام.
در مجموع سازمان استخدامی کشور اعلام میکند که در بحث اشتغال، سهم حضور جوانان، افزایش یافته است. ما مشکلی در این بخش نداریم بلکه موضوع ما انتصابات است. یعنی ممکن است در به کار گیری نیروی جوان در دولت این رویکرد شکل گرفته باشد و برای استخدامهای جدید همه جوان باشند، اما در انتصابات میبینید که به هیچ وجه جوانان حضور ندارند و تبدیل به یک بدنه کارشناسی نادیده گرفته شده، شدهاند؛ همان پیرمردها در جای خودشان باقیاند و جوانان هم در گوشههایی که آنچنان تاثیری در روند اجرایی ندارد، مشغولاند.
ـ پس به بیانی دیگر معتقدید به کار گیری جوانان، در حد تشریفات باقی ماندهایم؟
بله؛ انتصابات دولت در حوزه جوانان باید تغییر کند.
ـ از کمبود منابع و هم از خلاءهای قانونی صحبت کردید؛ در جایگاه معاون وزیر در دل یک وزارتخانه چه رایزنیهایی برای رفع موانع داشتهاید؟
تنها راه حل این موضوع تفیک سازمان جوانان از وزارت ورزش است. لایحه آن هم در مجلس است و باید ببینیم سرانجام آن چه میشود. به هرحال باید این تفکیک اتفاق بیفتد تا شأن این جایگاه در کابینه مشخص شود. در آن جایگاه میتوانیم از وزارتخانه ها درباره عملکردشان بازخواست کنیم، در بودجه و اعتباراتشان دخالت کنیم، در تقسیم و شرح وظایفشان نظارت کنیم و ... ولی تا وقتی که در این جایگاه هستیم اوضاع همین است و قانون هیچ راه حلی برای آن مشخص نکرده است. من فقط می توانم ساماندهی را منظمتر و پیگیرتر انجام دهم.
در بخش ازدواج هم میتوانیم دفاتر مشاورهای خودمان را فعالتر کنیم و پایش بیشتری انجام دهیم. اما در آنجا هم باز تا سقف خودمان میتوانیم کاری کنیم. در این بخش نیز ما با بهزیستی درگیریهای خودمان را داریم. بهزیستی مدعی است که ما نباید دفاتر مشاوره و ازدواج را اداره کنیم و باید همه را به بهزیستی بدهیم. ما با این موضوع موافق نیستیم. حضور دفاتر ما به جوانان خیلی کمک کرده است و اگر آنها احساس کنند آن دفتر تحت پوشش سازمان بهزیستی است دیگر به آن مراجعه نمیکنند؛ چراکه برداشت مردم از بهزیستی، آنقدر برداشت خوب و شفافی نیست اما از دفاتر مشاوره ما برداشت خوبی دارند؛ با همه اینها تا به امروز عملکرد دفاتر مشاوره ما خوب بوده است. آمارها نشان میدهد بعد از ایجاد این دفاتر و مراجعه جوانان، آمار طلاق در حوزه جوانان حدود ۱۰ درصد کاهش داشته است، البته این کاهش فقط در همین رنج سنی است و ممکن است با خروج از این محدوده سنی آمار کل طلاق کشور این نباشد.
بهزیستی مدعی است که ما نباید دفاتر مشاوره و ازدواج را اداره کنیم و باید همه را به بهزیستی بدهیم. با این موضوع موافق نیستیم. جوانان اگر احساس کنند دفتر ما تحت پوشش سازمان بهزیستی است دیگر به آن مراجعه نمیکنند؛ چراکه برداشت مردم از بهزیستی، آنقدر برداشت خوب و شفافی نیست؛ تا به امروز عملکرد دفاتر مشاوره ما خوب بوده است. آمارها نشان میدهد بعد از ایجاد این دفاتر و مراجعه جوانان، آمار طلاق در حوزه جوانان حدود ۱۰ درصد کاهش داشته است، البته این کاهش فقط در همین رنج سنی است و ممکن است با خروج از این محدوده سنی آمار کل طلاق کشور این نباشد.
ـ با توجه به مصاحبههایی که در حوزه شهری انجام میدهید چنین به نظر میرسد که همچنان به آن حوزه تعلق خاطر خاصی دارید.
من حوزه شهری را دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم. به هر حال تخصص من است و سالها در آن کار کردهام. پیش از این در شورای شهر تهران حضور داشتم و این حوزهای است که مردم هم نسبت به آن دیدگاههایی دارند و از افرادی مثل من انتظار دارند که هنوز صحبت کنم، نظر و ایده بدهم. جامعه خبرنگاری هم ول کن این موضوعات نیستند. در هفته شاید به همین میزان که در حوزه جوانان خبرنگار دارم به همین میزان هم در حوزه شهری دارم و به خیلی ها هم جواب نمیدهم. این نشان می دهد که این پایگاه دو طرفه است و اگر خودم علاقه دارم جامعه هم نسبت به شنیدن مطالب این حوزه علاقه دارد. ایرادی در این موضوع نمی بینم و به هر حال تخصصم این است و سالها در این حوزه کار کردهام و در آن صاحب نظر هستم. آقای کرباسچی زمانی شهردار بوده ولی هنوز هم که هنوز است در تمام موضوعات شهری با ایشان مصاحبه میشود درحالی که ممکن است شغل فعلی ایشان به این حوزه هیچ ربطی نداشته باشد.
ـ سرانجام تبدیل خانه پدری شما به موزه به کجا رسیده؟
خانه پدری ما از سوی خودمان اهداء شده است. این اقدام سالها پیش در دوره قبلی فعالیت آقای زنگنه اتفاق افتاد و ما خانه را به وزارت نفت اهداء کردیم تا به موزه تبدیل شود. در واقع زمانی که پدر بزرگ و مادربزرگ من در قید حیات بودند این خانه را اهداء کردند اما متاسفانه آقای زنگنه پنج یا شش ماه بیشتر بر سر کار نبودند و بعد هم دولت عوض شد و توجهی به این خانه نکردند به طوریکه تبدیل به مخروبه و پاتوق معتادان شد.
این اتفاق مربوط به چه سالی است؟ و سرانجام روند کار چه شد؟
این اتفاق در دوره هشت ساله ریاست جمهوری آقای احمدینژاد رخ داد. تقریبا اهداء در سال ۸۴ انجام شد. در دولت آقای احمدینژاد با وجود مکاتبات و درخواستهایی که کردیم هیچ اتفاقی رخ نداد. اتفاقات بدتری هم در دوره آقای احمدی نژاد افتاد. برای مثال زندگینامه شهید تندگویان از کتاب درسی دوم راهنمایی، حذف شد که ما اعتراض کردیم. در دوره آقای روحانی دوباره زندگینامه ایشان به کتب درسی برگشت.
موضوع خانه را هم وقتی وارد شورا شدم، پیگیری کردم. کارگروهی بین وزارت نفت و شورای شهر شکل گرفت که در آن وزارت نفت اعلام کرد تخصصش احیای اماکن اینچنینی نیست و اگر می شود شهرداری این بخش را انجام دهد. تفاهمی بین شهرداری و وزارت نفت شکل گرفت که خانه تحویل شهرداری شد و نه اینکه به شهرداری اهداء شود. شهرداری منطقه ۱۲ هم وارد و پیمانکاری هم انتخاب شد. چون خانه تقریبا به طور کامل تخریب شده بود، بازسازی کامل انجام شد و کارهایش تمام شد. در این دوره که من از شورا بیرون آمدم مکاتباتی را با آقای حق شناس که در کمیسیون فرهنگی شورای شهر هستند انجام دادم که اگر می شود این بحث به سرانجام برسد. در حال حاضر نیز باید کارگروه مشترکی بین شهرداری و وزارت نفت در مورد نحوه نگهداری و احیای این محل ایجاد شود. قصد داریم خود خانه را به همان شکل حفظ کنیم و آن را تبدیل به موزه شهید تندگویان کنیم و از اقلامی که مربوط به خود شهید است در کنار زندگینامه او در خانه قرار دهیم. محلی هم در کنار خانه وجود داشت که شهرداری کمک کرد آن را خریداری کردیم و پیشنهاد ما این است که تبدیل به درمانگاه خیریه شود و نفعش به مردم منطقه برسد، چرا که این منطقه جزو مناطق محروم شهر است. وزارت نفت هم در این مورد اعلام همکاری کرده و گفته که امکاناتی را برای این موضوع اختصاص می دهد. با وزارت بهداشت هم که در این مورد صحبت کردیم همه از این طرح استقبال کردهاند و امکان اینکه کنار خانه- موزه شهید تندگویان درمانگاه خیریهای شکل بگیرد وجود دارد. انتظارم از شورای شهر فعلی و به ویژه آقای حق شناس این است که زودتر این اتفاق بیفتد.
ـ آخرین وضعیت لایحه تفکیک معاونت جوانان از وزارت ورزش در مجلس را توضیح دهید.
این لایحه در حال حاضر در مجلس است؛ یک کمیسیون مشترک تغییر ساختار دولت، با دستور آقای لاریجانی تشکیل شده و انتخابات داخلی کمیسیون آن برگزار و الیاس حضرتی به عنوان رئیس آن کمیسیون انتخاب شده است. این کمیسیون باید لایحه کلی را بررسی کند و به صحن مجلس بفرستد. ما هر نوع اطلاعات و کمکی که بخواهند در اختیارشان قرار میدهیم تا این اتفاق بیفتد. اگر کلیات لایحه برگشت نخورد، موضوع ما هم در صحن مجلس مطرح میشود و نمایندگان به آن رای میدهند تا این معاونت تبدیل به یکی از معاونتهای ریاست جمهوری شود. اینکه حالا آقای رئیس جمهور، من یا کسی دیگری را به عنوان رئیس این معاونت انتخاب کند در حوزه اختیارات رئیس جمهور است.
ـ از برنامهریزی معاونت به مناسبت آغاز هفته جوان و مهمترین اقداماتی که پس از آن صورت میگیرد بگویید.
هشتم اردیبهشت ماه مصادف با آغاز هفته جوان است و برنامهریزی آن با توجه به اینکه من تنها حدود ۸ ماه در این سمت قرار دارم خیلی سریع انجام شد. خیلی مشکلات از سالهای قبل وجود داشت که باید در این مدت ساماندهی میکردم که زمان زیادی از ما گرفت. باقی مانده اعتبارات سال قبل هم، مقدار کمی بود. با توجه به اینکه این روز مصادف با اردیبهشت ماه شده و اعتبارات سال جدید هنوز تخصیص نیافته است بخشی از فعالیتهای ما از اعتبارات سال گذشته تامین و به استانها ابلاغ شده است. یکی از قولهایی که به تشکل ها داده بودیم ایجاد شبکه تخصصی تشکلها بود که در هفته جوان به ثمره خوبی خواهد رسید. در هفته جوان تقریبا هر روز یک همایش در کشور داریم. دو همایش که یکی در حوزه گردشگری تشکلهاست در تبریز برگزار میشود، شبکه تخصصی تشکلهای ما به وجود میآید و سامانه آن ایجاد میشود.
ـ قرار است تشکلها در حوزه گردشگری چه فعالیتی داشته باشند؟
در حال حاضر نزدیک به ۲۰۰۰ تشکل جوانان در کشور وجود دارد و قرار است در این عرصه شبکهسازی تخصصی ایجاد شود. یعنی مشخص شود که چند تشکل در حوزه گردشگری، هنری یا کارآفرینی داریم و بعد از آن شبکهای را ایجاد کنیم، به طوری که آنها بتوانند در کل کشور کارهایشان را همپوشانی کنند و در عملکردشان همافزایی اتفاق بیفتند. این اتفاق در هفته جوان کلید خورد.
همایش تشکلهای کار آفرین نیز در گیلان برگزار میشود. بعد از این همایشها در کشور با یک شبکه گردشگری جوان طرف هستید. وقتی تشکلهای ما وارد این حوزه شوند و بومگردیها و سایر برنامههایشان را به شکل شبکهای آغاز کنند، میراث فرهنگی یا هر نهاد دیگری میتواند از این شبکه در حوزه گردشگری استفاده کند. حتی اگر توریستی وارد کشور شود که بخواهد تعدادی از استانهای کشور را ببیند شبکه ما در استانهای مختلف در اختیار آنهاست. شبکه این تشکلها را همافزا میکند.
در حوزه کارآفرینی هم با وزارت کار صحبت کردم و چون آنها اعتبارات خوبی دراین حوزه دارند قرار شد تا در همایش ما حضور یافته و برای جوانان توضیح دهند که آنها چه طور میتوانند از این اعتبارات استفاده کنند، یعنی چه نوع کارهایی و با چه سبکی میتوانند احداث کنند. با صندوق کارآفرینی امید نیز قراردادی امضاء شده و از اردیبهشت ماه اعتبارت وامی پرداخت میشود.
همچنین جلسهای را با فروشگاه رفاه داشتیم که تنها در بخشی از این تفاهم نامه در حوزه اشتغالزایی و توسعه شبکه تنظیم بازار به جمع بندیهای خوبی با این فروشگاه رسیدیم. در این فروشگاه جوانگرایی چه در سطح مدیر عامل و چه در سطح مدیران مناطق شکل گرفته است و از ۵۰۰۰ هزار کارمند این فروشگاه، نیمی از آن شبکه جوانان هستند و مدیرانشان را از جوانان انتخاب کردند. به عنوان یک الگوی مناسب کارآمد با آنها وارد مذاکره شدیم و قرار است تا به شبکه کارآفرینی ما لینک شوند و اقدامات مشترکی با تشکلهای ما انجام دهند.
به نظر می رسد اقتصاد کشور و دولت نمیتواند پاسخگوی اشتغال جوانان باشد و راه حل ما ایجاد تشکلهاست تا با استفاده از امکانات مردمی توانمند شوند و ما هم با تفاهم نامههای مختلف به آنها کمک کنیم. اصرار ما این است که به سمت تشکلگرایی بروند و این تسهیلات به اعضای سمنها داده میشود.
سولماز خوان و پریشاد احمدی: خبرنگاران ایسنا
بعضی ها هستند که شماره من را هک میکنند، حتما هم دستگاههای امنیتی نیستند، خود جوانان هم گاهی از این کارها میکنند. چون هک کردن با استفاده از کد خارج از ایران سختتر است، من هم رعایت میکنم که این اتفاق نیفتد. کدهای مختلفی دارم و هر از چند گاهی آنها را عوض میکنم.
ـ به پیام رسانهای داخلی مهاجرت میکنید؟
مشکلی نمیبینم که از پیام رسان داخلی برای کارهای گروهی استفاده کنم. ما قصد استفاده نامطلوب نداریم و من هم مشکلی با پیام رسانهای داخلی ندارم. ولی به هر حال مثل استفاده از اتومبیل تولید داخل یا خارجی است.
من تا به حال ماشین داخلی نخریدم و در این مورد هم دروغ نمیگویم، چون حفظ جان زن و بچهام در اسلام واجبتر از استفاده از کالایی است که میدانم استاندارد نیست. پیام رسان هم همین است؛ یک پیام رسان استاندارد درست کنید که امنیت در آن رعایت شود، به حریم شخصی مردم وارد نشوید و از این برنامهها بهره برداریهای جناحی و گروهی و سازمانی نکنید. مگر ما میخواهیم در این شبکه ها چه کار کنیم؟ ما الان داریم تشکلها، برنامهها و فعالیتهایشان را در یک گروه اعلام میکنیم. حالا این شبکه میخواهد داخلی باشد یا خارجی چه فرقی دارد؟ آمدن به شبکههای داخلی برای ما سخت نیست اما در شرایطی که این شبکه قابلیتهای لازم را داشته باشد.
مشاور مدیرعامل صندوق اعتباری هنر خبر داد
همه هنرمندان جشنواره موسیقی نواحی بیمه میشوند
مشاور مدیرعامل صندوق اعتباری هنر درباره چگونگی بیمه هنرمندان حاضر در یازدهمین جشنواره موسیقی نواحی در کرمان توضیح داد.
افسانه حقشعار در گفتوگو با ایسنا، بیان کرد: طبق صحبتهای مدیرکل ارشاد کرمان و دبیر یازدهمین جشنواره موسیقی نواحی، فکر کردیم این جشنواره فرصت خوبی است تا هنرمندان بسیاری که از سراسر کشور در آن حضور دارند و از وجود مزایایی که صندوق اعتباری هنر میتواند در اختیارشان قرار دهد، بیاطلاع هستند، بهرمند شوند.
او با بیان اینکه نهادها باید دست به دست دهند تا هویت این هنرمندان برای ما مشخص شود، گفت: همه این هنرمندان حتی افراد بالای ۶۰ سال به شرط آن که تحت پوشش هیچ سازمانی نباشند و درآمدی نداشته باشند، می توانند از بیمه تامین اجتماعی و خدمات تکمیلی بهرمند شوند.
مشاور مدیر عامل صندوق اعتباری هنر درباره چگونگی بررسی شرایط هنرمندان توضیح داد: ما به مراکز استان ها نامه نوشتیم تا افراد واجد شرایط را معرفی کنند. همچنین با گروه های مختلف هنرمندان حاضر در یازدهمین جشنواره موسیقی نواحی صحبت کردم تا نماینده خودشان را برای پیگیری این موضوع معرفی کنند.
حقشعار اظهار امیدواری کرد: با کمک هنرمندان و اداره های ارشاد استان ها بتوانیم حاضران در یازدهمین جشنواره موسیقی نواحی را تا آخر خردادماه بیمه کنیم. البته این زمان به سرعت عمل ارسال مدارک هنرمندان بستگی دارد و اگر آنها مدارک خود را هر چه زودتر به دست ما برسانند، می توانیم این مسئله را کمتر از مدت زمان دو هفته پیگیری کنیم.
او با بیان اینکه صندوق اعتباری هنر بخش عمدهای از هزینه بیمه هنرمندان را به عنوان سوبسید پرداخت می کند، افزود: هزینه ای که خود هنرمند برای بیمه پرداخت می کند با افرادی که از طریق صندوق اعتباری هنر تحت پوشش قرار می گیرند متفاوت و کمتر است. در واقع ما رابطی بین هنرمند با بیمه محسوب می شویم.
مشاور مدیر عامل صندوق اعتباری هنر همچنین اعلام کرد: هنرمندان می توانند برای تحت پوشش قرار دادن اعضای خانواده و افراد تحت تکفلشان برای بیمه خدمات تکمیلی از طریق صندوق اقدام کنند. مدیرعامل صندوق نیز درصدد ارتقاء خدمات بیمه تکمیلی است.
حقشعار گفت: متقاضیان باید بعد از عضویت در صندوق اعتباری هنر برای کسب اطلاعات بیشتر به آدرس وب سایت صندوق آن مراجعه کنند. افرادی هم که برای پرداخت حق عضویت معذوریت دارند به ما اعلام کنند تا این موضوع را بررسی و پیگیری کنیم. آن دسته از هنرمندانی هم که در مناطق محروم زندگی می کنند و به اینترنت دسترسی ندارند میتوانند به نمایندگی های صندوق در اداره های ارشاد مراجعه و از این طریق برای بیمه خود اقدام کنند.
به گزارش ایسنا، یازدهمین جشنواره موسیقی ملی نواحی از ١١ اردیبهشتماه در کرمان و ١١ شهرستان این استان برگزار شد و عصر امروز ١٤ اردیبهشتماه به کار خود پایان می دهد. به گفته احمد صدری - دبیر این دوره از جشنواره -، ١٥٠ هنرمند از سراسر ایران در جشنواره موسیقی نواحی حضور دارند.
در بزرگداشت هرمز فرهت چه گذشت؟
هرمز فرهت معتقد است: مساله مهم برای جامعه ایران عزت موسیقی است؛ مهمترین کار این است که به مردم بیاموزید موسیقی فارغ از پر کردن اوقات فراغت و تفریح، هنر بسیار مهمی است.
به گزارش ایسنا، مراسم بزرگداشت هرمز فرهت ـ موسیقدان ـ در سالن شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای این مراسم لوریس چکناواریان ـ آهنگساز و رهبر ارکستر ـ که اجرای این مراسم را برعهده داشت٬ گفت: افتخار بزرگی است که امروز میزبان یکی از بزرگان و استادان موسیقی ایران هستیم که پس از ۳۹ سال به ایران بازگشته است. او با اینکه ۹۰ سال سن دارد٬ اما مثل یک جوان سی و چند ساله همچنان پویا و فعال است.
او ادامه داد: هرمز فرهت از جمله آهنگسازان بزرگ موسیقی ایرانی است که تحقیقات متنوع و متعددی در حوزههای مختلف موسیقی کرده است و یکی از آثار او که با آن خاطره داریم موسیقی فیلم «گاو» به کارگردانی داریوش مهرجویی است.
هوشنگ کامکار ـ آهنگساز ـ نیز اظهار کرد: یکی از ویژگیهای یک هنرمند، داشتن شخصیت هنری است. فرهت از شخصیت هنری والایی برخوردار است و همه ما از او آموختهایم. او از جمله مدرسان صاحب نام موسیقی است که طی دوران حضورش در دانشکده هنرهای زیبا خدمات بسیار قابل توجهی را به دانشجویان رشته موسیقی انجام داد.
او با بیان اینکه هرمز فرهت شاگردان بسیاری را تربیت کرده، گفت: هرمز فرهت یکی از استادان قدیمی من بوده است و زمانی که من در ایران فارغالتحصیل شدم به واسطه رتبهای که آورده بودم٬ او به من کمک کرد که از دانشگاهی در ایتالیا بورسیه بگیرم و بعدها نیز فرصتی فراهم شد که در آمریکا نیز بورسیه شوم.
کامکار ادامه داد: زمانی که در آمریکا مشغول به تحصیل بودم٬ نخستین کتابی را که درباره موسیقی ایران نوشته شده بود و اتفاقا به قلم استاد هرمز فرهت بود، مطالعه کردم و با خواندن این کتاب متوجه دانش بالای استاد فرهت در حوزه موسیقی کلاسیک ایرانی شدم. او یکی از با شخصیتترین هنرمندان کشور ما بوده و هست که امیدوارم از این پس هم بتوانیم قدردان زحمات استاد فرهت باشیم.
سپس شاهین فرهت ـ آهنگساز و پسرعموی هرمز فرهت ـ بیان کرد: من از بچگی پیگیر کارهای او بودم و حتی وقتی استاد برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت همچنان فعالیتهای او را دنبال میکردم. هرمز فرهت برای من یک بت بود که موسیقی را برای اولینبار از او آموختم. این هنرمند کارهایی دارد که همیشه من را تحت تاثیر قرار داده و به نوعی میتوان گفت که من را دیوانه میکرد که چطور یک هنرمند میتواند این چنین پربار در موسیقی حضور داشته باشد.
او با ارائه توضیحاتی از دورههای مختلف فعالیتهای هرمز فرهت بیان کرد: هرمز فرهت هنوز به دنیای کمپوزیسیون ایران مقروض است به همین جهت از او میخواهم دوباره بنویسد چرا که کارهای او برای ما الگو و فراموش نشدنی است. در این مجال باید از امیر مهیار تفرشیپور تشکر کنم که بخش اعظمی از بازگشت او به ایران مدیون زحمتها و تلاشهای این هنرمند است.
هرمز فرهت نیز که این مراسم برای بزرگداشت او برگزار شد، اظهار کرد: حرف زدن در این مراسم برایم کار سختی است چون آن قدر به من در این مراسم لطف شده که واقعا نمیدانم چه کار کنم. به همت امیر مهیار تفرشی پور بعد از ۳۹ سال به ایران بازگشتم و این چهار روزی که ایران هستم غیر از ترافیک تهران از همه چیز انرژی مثبت دریافت میکنم.
این موسیقیدان ادامه داد: من غیر از تحصیلات در عرصه موسیقی همواره مشغول به کار بودهام. آهنگسازی کار دائم من در عرصه موسیقی نبوده است و بخشی از وقتم صرف آموزشٍ شده است. امیدوارم کارهایی که کردهام ثمربخش بوده باشد.
او اضافه کرد: در این مدت هم که ایران هستم شوق و شور زیادی در بین اهالی موسیقی دیدم و افراد بسیار خوبی در موسیقی ایران پیدا شدهاند و امیدوارم این هنرمندان بتوانند حضور پررنگتری در موسیقی داشته باشند. مساله مهم برای جامعه ایران عزت موسیقی است که در فرهنگ عظیم نوشتاری، معماری، تاریخی، فلسفی و علوم مختلف جای خود را پیدا کرده است. ما باید بپذیریم که موسیقی در ایران رشد کرده پس مهمترین کار این است که به مردم بیاموزید موسیقی فارغ از پر کردن اوقات فراغت و تفریح، هنر بسیار مهمی است.
فرهت همچنین گفت: ما ایرانیها از فرهنگ و تمدن کهنی برخوردار هستیم و متون متعددی از فرهنگ و تمدن ما به جا مانده است. امیدوارم که مردم ما همواره با عزت زندگی کنند. متاسفانه تاریخ موسیقی ما عموما فاقد آهنگساز است. با این که ما نوازندههای خوبی داشته و داریم اما باید قبول کنیم که ما همواره مجریان موسیقی بودهایم. بسیاری از نوازندههای ما بداهه نوازی کردهاند اما اینها ساخته و پرداخته ذهنشان بوده است.
او بیان کرد: البته نمیتوانیم منکر افرادی باشیم که کار آهنگسازی کردهاند اما باید این را بپذیریم و باید این نقص را رفع کنیم. آفرینش موسیقی وقتی ارزش پیدا میکند که بتوانیم مکتب جدیدی در موسیقی ایران خلق کنیم.
در پایان این برنامه لوریس چکناواریان در پایان برنامه ابراز امیدواری کرد تا در آیندهای نزدیک فستیوال موسیقی پرفسور هرمز فرهت در کشورمان برگزار شود.
«گوشه» با محوریت فرهنگ نواهای ایران منتشر میشود
کتاب «گوشه» فرهنگ نواهای ایران، نوشته ارشد تهماسبی همزمان با سی و یکمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران منتشر میشود.
به گزارش ایلنا، «گوشه» نوشته ارشد تهماسبی قرار است در قطع رحلی و ۷۴۰ صفحه مصور، از سوی مؤسسه فرهنگی هنری ماهور منتشر شود.
دربارهی این اثر، به قلم ارشد تهماسبی میخوانیم: «هدف اصلی این فرهنگ، صرفنظر از جمعآوری و شرح و توضیح نام آهنگهای قدیم و جدید، بازیابی اختلافها در نام و مطالب گوشههای موسیقی و معرفی درستترین روایتها براساس مقایسهی ردیفهای موجود بوده است. این کتاب از این منظر بهخصوص، علاوه بر کاربرد عمومیاش، میتواند دستیار نوازندگانی باشد که در حال نواختن گوشههای ردیفاند. به همین منظور، تا حد امکان و ضرورت، و با توجه به ظرفیتهای چنین فرهنگی، توضیح و تفسیر فنی گوشههای موسیقی هم در دستور کار بوده است. بهطور کلی در اینجا، بهخصوص در مدخلهایی که مربوط به موسیقی امروز است، «تفسیر و تحلیل» با «تعریف و تدوین» آمیخته و همراه شده است.»
دیداری با مردی از جنس موسیقی؛
عبدالوهاب شهیدی: میبینم که به سرازیری میرویم...
به دیدار عبدالوهاب شهیدی میرویم؛ ممکن است روزگار جسم ۹۶ساله او را نحیف، رنجور و از موسیقی به دور کرده باشد اما ذهن و فکر او همچنان قوی است و درباره موسیقی امروز ایران میگوید: میبینم که به سرازیری میرویم...
به گزارش ایسنا، محمدرضا شجریان او را «اعتبار موسیقی ایران» دانسته و هوشنگ ابتهاج درباره او گفته «من چیزی ندارم که در شأن آقای شهیدی باشد. شهیدی همیشه برای من یک تصویر از آرزویی بود که درباره هنرمند داشتم. همیشه میتوانستم بهعنوان یک هنرمند به او تکیه کنم؛ به اخلاق هنری و به اخلاق انسانیاش. او میتوانست بیش از این، سرمشق هنرمندان باشد. روزگار مساعدت نکرد. سالهای که هنوز امکان کار هنری درخشان بود، آقای شهیدی برکنار ماند. حیف!»
عبدالوهاب شهیدی متولد سال ۱۳۰۱ در «میمه» اصفهان، خواننده در سبک سنتی ایرانی، آهنگساز، استاد آواز و نوازنده عود است. او از اوایل دهه ۱۳۲۰ فعالیت هنری خود را با فراگیری آواز، سنتور و عود نزد اسماعیل مهرتاش آغاز کرد. او بهجز آواز خواندن و آهنگسازی، نوازندهای منحصر بهفرد با ساز عود است، که این ساز را ایرانی مینواخت. او همچنین سابقه همکاری با استادانی مانند جلیل شهناز، فرامرز پایور، علیاصغر بهاری، حسین تهرانی، رحمتالله بدیعی، حسن ناهید و محمد اسماعیلی دارد.
او این روزها با پسرش زندگی میکند. وقتی پا به خانهاش میگذاریم با روی گشاده پذیرای ما میشود، گوشهایش کمی سنگین است اما با دقت به حرفها گوش می دهد، برایمان شعر هم میخواند و از دو نتیجه ۱۰ ساله خود میخواهد برای «مهمانان» با ضرب و آواز هنرنمایی کنند. وقتی هم هنرنمایی آن دو را میبیند، لبخندی از سر رضایت گوشه لبانش نقش میبندد.
در این میان گلپا هم به او زنگ میزند و جویای حالش میشود و این دو آوازخوان قدیمی، دقایقی تلفنی با یکدیگر صحبت میکنند.
هنگامی که یکی از مهمانان عودش را به او نشان میدهد، دستهای رنجورش ساز را در آغوش میگیرد و آن را ارزیابی میکند و از سازنده آن سخن میگوید! توان نواختن ندارد اما زخمههای کوچکی هم بر پیکره ساز میزند. وقتی هم عود نواخته میشود با جان دل به آن گوش میسپارد.
چند دقیقهای هم پای صحبتهایش مینشینیم و از او چند سوال، میپرسیم که متنش در ادامه میآید:
آقای شهیدی! آواز ایرانی خیلی ضعیف و توجه مردم به آواز کم شده است، چه کار باید کرد؟
وقتی پایه ضعیف است و (آواز را) شوخی میپندارند و بازیچه میدانند از این بیشتر انتظار نباید داشت. آواز مراحلی دارد! پیشتر وقتی شخصی چیزی میخواند، صدای او را به کمیسیونی میبرندند و درباره خوانش درست شعر، درست بودن پایه و خارج نبودن صدا نظر میدادند. آواز او باید از چند کانال رد میشد تا مورد تایید قرار بگیرد اما در حال حاضر همینطوری میخوانند و ضبط و پخش میکنند. کسی بالای سر کار نیست.
یعنی باید کنترل و نظارت کیفی وجود داشته باشد؟
نظارت میخواهد؛ نه نظارت یک نفر، بلکه پنج-شش نفر را که اهل این کار باشند. آنهایی که میدانند را (این روزها) به بازی نمیگیرند و آنها کنار میروند.
اگر خواننده آواز خوب کم داریم به دلیل کمبود استعداد است یا کمبود معلم خوب؟
اگر کسی استعداد داشته باشد بدون اینکه سر به سر معلم بگذارد جلو میرود، خدا به او استعداد داده و او استفاده میکند. موسیقی چیزی است خدادادی و معروف است به موسیقی عرشی! موسیقی است که میگویند شبانه روز در عرش نواخته میشود. «مرحبا ای موسیقی عرشی سرود / از کجای عرش میآیی فرود؟»
آنهایی که استعداد دارند بالاخره خودشان را نشان میدهند. اما سرپرست میخواهند تا با آنها کار کند و عیبهایشان را بگوید. بگوید اینقدر تحریر ندهید! یک شعر میخوانند ده دقیقه تحریر میدهند، شعر ناقص است وسط شعر نفس میکشند، ناقص است.
اینها باید رعایت شود. یک نفر کارشناس میخواهد بالای سرشان باشد و برنامهها را بازدید کند.
مردم را چگونه به آواز میتوان جذب کرد؟
کار خوب، شعر خوب! شعر خیلی نقش بزرگی دارد. شعر است که خواننده را بالا میبرد.
خوشبختانه موسیقی محلی ما از تمام دنیا بیشتر است. به اقوام بختیاری سر بزنند و از خوانندههای آنها استفاده کنند. ته مانده کارهای «باربد» آنجاست. تمام گوشههایی که باربد، نام برده آنجاست. مناطق کرد نشین و شمال کشور نیز همینگونه است.
ما آهنگهای خوب داریم، ملودی آنها را بگیرند و شعر خوب رویش بگذارند و بخوانند. خواننده هم باید از شعر خوشش بیاید، اگر نیاید نمیتواند خوشایند بخواند!
گفته میشود قدیم وقتی برنامه «گلها» از رادیو پخش میشد، مردم کار و کاسبی را تعطیل میکردند و میرفتند آواز گوش بدهند! این درست است؟
بله؛ گلها یک برنامه معمولی بود که کار خوب در آن اجرا شد. آدم سیر نمیشد. برنامهگذار خوبی هم داشت. ذوق و قریجهای که پیرنیا (بنیان گذار برنامه گلها) داشت، کسی ندارد.
نگرانی شما برای موسیقی چیست؟
میبنیم داریم به سرازیری میرویم. عیب کار در نداشتن شعر و آواز خوب است! کار خوب، شعر خوب و آواز خوب چرا نگیرد؟ حتما میگیرد!
هنرمندان نباید کار تکراری انجام بدهند، تقلید نکنند. اگر هم تقلید میکنند، تقلید خوب انجام بدهند. هرکس سبکی دارد که ان سبک طرفدارهای خودش را دارد.
چگونه باید سبک خودشان را پیدا کنند؟
من از صدای ادیب خوانساری خوشم میآمد. هروقت دهان به خواندن باز میکردم، ادیب میشد! مهرتاش به من گفت «آقا خودت باش! همه اینها را پاک کن» من همه چیزهایی را که در عرض بیستسال اندوخته بودم، پاک کردم.
خودم شدم. خودم را پیدا کردم و فهمیدم فرم کار من این است.
بهترین ملودیها در موسیقی محلی ما است باید بگردند و استفاده کنند.
موسیقیهای امروز را گوش میدهید؟
من گوش میدهم، همه را گوش میدهم. بعضیهایش خوب است نمیتوان منکرش شد. صداها خوب است اما بیراهه میروند. هرچیزی قالبی دارد. قالبریزی است. باید ردیفها را خواند. میتوان ردیف درست کرد. اگر به موسیقی وارد شدی میتوانی ردیف بسازی.
باید با موسیقی کار کرد و آن را نگه داشت تا وحشی نشود. در موسیقی «من» نداریم، «ما» هستیم.
اما این روزها اهالی موسیقی باهم خوب نیستند و «من من» میکنند.
متاسفانه خیلی از اهالی موسیقی باهم خوب نیستند. اوایل هم این موضوع بود اما به این شدت نبود. خوانندهها بهم حسادت میکردند اما به آنها تذکر داده میشد، پیرنیا آنها را میخواست و میگفت «همدیگر را داشته باشید».
انتقادی دیگر به رویکرد صدا و سیما در حوزه موسیقی
«متاسفانه نهادهای مسئول از جمله صدا و سیما، به موسیقی سنتی و ملی توجه لازم را ندارند و در برنامههای موسیقی صدا و سیما، موسیقی سنتی و ملی ما سهمی ندارد. متاسفانه ما به موسیقی ملی که از سرمایههای فرهنگی کشور است و سالها در جامعه نقش داشته است توجه نمی کنیم.»
به گزارش ایسنا، جلسه کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی و خانه موسیقی با حضور اعضای کمیسیون و هیات مدیره خانه موسیقی برگزار شد.
محمد حسین ایمانی خوشخو ـ رییس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی ـ در این جلسه گفت: هر روز که پیش میرویم ضرورت یک نظام نامه مشخص در حوزه موسیقی در کشور بیشتر احساس میشود و بر اساس همین ضرورت سند موسیقی با نظرات کارشناسان موسیقی در کمیسیون هنر و معماری تهیه شد و امیدواریم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با جدیت بیشتری سند را پیگیری کند و در شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شود.
او ادامه داد: متاسفانه نهادهای مسئول از جمله «صدا و سیما» به موسیقی سنتی و ملی توجه لازم را ندارند و در برنامههای موسیقی صدا و سیما، موسیقی سنتی و ملی ما سهمی ندارد. متاسفانه ما به موسیقی ملی که از سرمایههای فرهنگی کشور است و سالها در جامعه نقش داشته است توجه نمیکنیم.
ایمانی خوشخو تاکید کرد: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و مهمتر از همه صدا و سیما باید در زمینه موسیقی سنتی و ملی برنامه ریزی و فعالیت کنند. آموزش و پرورش نیز بعضا در مدارس موسیقیهای کمارزش را بر موسیقی اصیل و فاخر ترجیح میدهد.
رییس کمیسیون هنر و معماری شورای عالی انقلاب فرهنگی اضافه کرد: موسیقی همیشه در عرصههای اجتماعی حضور داشته است و با جدیت استادان و هنرمندان موسیقی و نسل جوانی که در حوزه موسیقی ملی و سنتی فعالیت می کنند، موسیقی ملی و سنتی از بین نمی رود، اما ضرورت دارد که نهادهای مسئول توجه جدی به این موسیقی داشته باشند. البته موسیقی پاپ هم لازم است و به فضای فعالیت نیاز دارد.
ایمانی خوشخو بیان کرد: بسیاری از موانع و مسائل موجود در حوزه موسیقی ناشی از سو تدبیرهای مدیریتی است که میتوان با جدیت و تعامل آنها را برطرف کرد.
او درباره استفاده از ظرفیتهای شرکتهای دانش بنیان و پارک های علم و فناوری در حوزه فرهنگ و هنر گفت: شرکتهای دانش بنیان و پارکهای علم و فناوری در شرایط امروز فرصتهایی هستند که می توانند در حوزه فرهنگ و هنر نیز مورد استفاده باشد. نخستین پارک علم و فناوری در حوزه فرهنگ با عنوان پارک علوم و فناوریهای نرم و صنایع فرهنگی با پیگیریهایی که در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری انجام شد در دانشگاه علم و فرهنگ راه اندازی شد و در روزهای آینده افتتاح می شود. این پارک می تواند در حوزه فرهنگ و هنر مولد باشد و طرحها و ایدهها را اجرایی کند.
همچنین محمد سریر ـ عضو شورای عالی خانه موسیقی ـ اظهار کرد: شورای عالی خانه موسیقی خطوط اصلی موسیقی را در نظر دارد و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم میتواند مصوباتی در زمینه موسیقی داشته باشد. در زمینه آثار موسیقی که منتشر میشود، سراشیبی شدیدی وجود دارد البته این آثار خواهان دارد اما از آن سو اندیشه ورزی در هنر کمرنگ می شود. لازم است مخاطب تغذیه فکری و اندیشهای شود اما آثار مناسب موسیقی در پخش صدا و سیما جایی ندارد چون احساس میشود مخاطب ندارد در حالی که میتوان برای ساعتهای خاصی برنامه ریزی کرد. بنابراین باید در زمینه سیاستگذاری در صدا و سیما فکر شود و شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز در این زمینه فعال تر باشد.
او ادامه داد: در خانه موسیقی بیشتر هدف این است که با نگاههای تازه بخشهای مختلف فعال در حوزه موسیقی بازنگری شود و در برنامه های موسیقی از حوزه سرگرمی فرتر برویم.
داریوش پیرنیاکان ـ عضو دیگر شورای عالی خانه موسیقی ـ نیز دراین جلسه گزارشی درباره ثبت جهانی سازهای ایرانی ارائه کرد و گفت: پرونده ساز کمانچه را تدوین کردیم و ابتدا با همکاری سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری ثبت ملی شد و بعد هم به نام ایران و با شراکت آذربایجان در یونسکو ثبت جهانی شد اما متاسفانه رسانهها و صدا و سیما به این اتفاق توجه نداشتند.
او که در خانه موسیقی صحبت میکرد، ادامه داد: پرونده ساز عود نیز برای ارائه به یونسکو تدوین شده و در مراحل نهایی است، البته ساز عود نیز با کشورهایی مشترک است.
همچنین سید محمد میرزمانی ـ رئیس هیاتمدیره خانه موسیقی ـ در سخنانی گفت: حمایت دولت از انجمنها و تشکلهای دولتی به مرور کم شده است. موسیقی در روابط اجتماعی تاثیر فرهنگی دارد و با توجه به جایگاه آن لازم است که برای موسیقی هزینه شود. در حال حاضر صدا و سیما به ندرت موسیقی تولید می کند و از آثار تولید شده استفاده می کند.
حسن ریاحی ـ عضو شورای عالی خانه موسیقی ـ نیز اظهار کرد: تکنولوژی امکاناتی میدهد و چیزهایی را از انسان می گیرد، اشتغال هنرمندان موسیقی و اینکه جوانان از موسیقی ملی خود دور شده اند، فقط مساله ایران نیست و در کشورهای مختلف این مسائل وجود دارد.
در این جلسه هنگامه اخوان ـ عضو هیئت مدیره خانه موسیقی ـ نیز از نبود فضا برای اجرای خوانندگان زن برای بانوان در بعضی استانها انتقاد کرد.
حمیدرضا نوربخش (مدیرعامل خانه موسیقی)، هوشنگ کامکار (عضو شورای عالی خانه موسیقی) و داود گنجهای (عضو شورای عالی خانه موسیقی) نیز در این جلسه حضور داشتند.
پیام وزیر فرهنگ به جشنواره موسیقی نواحی
سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی پیامی خطاب به یازدهمین جشنواره موسیقی نواحی صادر کرد.
به گزارش ایسنا، در پیام سیدعباس صالحی به یازدهمین جشنواره موسیقی نواحی که ۱۱ تا ۱۴ اردیبهشت ماه در کرمان برگزار میشود، آمده است:
«ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند حضور گشایشگر فرهنگ و هنر و کارکرد تاثیر گذار جلوههایی از این گستره است که ریشههای دیرین و پیوندهای عمیق و ناگسستنی با هویت اجتماعی و قومی مردم دارند.
سهم ویژهای از این حضور را موسیقی نواحی سرزمینمان بر عهده دارد، هنری آمیخته با حکمت، فرزانگی، صلح آراستگی و شادکامی و از سرشار از نغمه و نکته، با تاری از اصالت و دیرینگی و پودی از زیبایی، معرفت و صمیمیت که حقیقت افسانهوار خود را از پس قرنهای متمادی به امروز رسانده و پرده در پرده، فرهنگ شفاهی و میراث هنری ایران زمین را با حنجرهها و سرپنجههای توانمند خنیاگران روایت میکند.
بیتردید شناخت دقیق و کارکرد بیبدیل این هنر ماندگار و مطالعه فرصتها و تهدیدهای پیرامونی آن ضرورتی گریزناپذیر است تا با حفظ شایسته دیروز، فردای هویتمدار ما را ضمانت بخشد.
جشنواره موسیقی نواحی ایران با واژگان سرشار از حماسه و عشق آراسته و در متن این گونه موسیقایی، حضور مستدام و پررنگ داشته و در مسیر کمال و پویایی فرهنگ بومی این مردم، به سربلندی و طراوت ایستاده است.
برگزاری این رویداد ارزشمند در کهن دیار کرمان، آمیخته به شعر بومی و الحان موسیقی مبتنی بر فرهنگ اصیل قومی هر منطقه، تاکیدی مضاعف به ضرورتها و نیازهای پیشروی دارد تا تجربه تازهتر، مفیدتر و سازندهتری به کارنامه روشن برگزاری جشنوارههای موسیقی نواحی کشور بیفزاید.
تلاش خالصانه دستاندرکاران این رویداد هویتبخش و انسجامآفرین را ارج نهاده و از حضور گرم هنرمندان این سرزمین کهن در جشنواره یازدهم صمیمانه سپاسگزارم.»