ریتم در موسیقی ایران (قسمت دوم) |
علم موسیقی از روزگاران باستان یکی از اصول حکمت ریاضی بوده و مباحث مختلفی از قبیل کیفیت ادراک صوت، تألیف و ترکیب نغمهها و تأثیر آن بر انسان، قوانین مربوط به لحن، ایقاع، ارتباط کلام با موسیقی، ابعاد و فواصل بین نغمهها و مطالبی از این قبیل را شامل میشده است. یکی از جمله مسایل اساسی در این علم، ایقاع است که عموم علمای بزرگ موسیقی، فصل مفصلی از کتاب خود را به بحث و تحقیق دربارهی آن اختصاص دادهاند. |
درسدهی اول هجری ایقاع بهعنوان یک ابتکار و یک عمل نو در موسیقی دورهی اسلامی پدید آمد. تا پایان سدهی اول هجری بیشتر آوازهایی که در حجاز خوانده میشد، حدی (یک) و نصب (دو) نام داشت که هر دو از لحنهای موزون بود و آنها را الحان موزونه مینامیدند. این آوازها بنا به پایههای عروضی اشعار تنظیم میشد. بهعبارت دیگر وزن یا ضرب آهنگ بنا به اسباب، اوتاد و فواصل بحر شعر تعیین میشد. در صورتی که ایقاع ابتکاری مستقل و مختص موسیقی بود و با وجود شباهتی که با اوزان عروضی داشت، در موسیقی یک بحث مستقلی را تشکیل میداد. فقط اصطلاحات و تعابیرش با اصطلاحات و تعابیر عروضی یکی بود. خوانندگان معتبر صدر اسلام از قبیل طویس (سه) که نخستین خواننده و نوازنده بعد از اسلام در عربستان است، شهرت و اعتبارش در نتیجه بهکار بردن تمهیدهایی بود که با شنیدن آواز اسیران ایرانی در شهر مدینه برای او حاصل شده بود و سائب خاثر (سه) که ایرانی الاصل و نخستین کسی بود که بهجای قضیب (سه) همراه آواز عود بهکار برد و عزَّالمیلاء (سه) که از شاگردان سائب خاثر و نشیط (سه) پارسی بود در آغاز به کمک دف و قضیب هنگام خواندن آواز، وزن شعر را نگاه می داشتند ولی طویس نخستین خواننده ای بود (درشهر مدینه) که در موسیقی ایقاع به کار برد. یعنی با افزودن نغمه های زینتی و بهکار بستن پیچ و خم های مطبوع در لحن و تمهیدهای فنی دیگر، شیوه خاصی در موسیقی ساز تعبیه کرد و این موجب شد که موسیقی کامل تر و مطلوب تری پدید آمد که آن را غنا المتقن نامیده اند. مفهوم این تعبیر این بود که در این نوع موسیقی هنر زیاد به کار برده شده است. به عبارت دیگر غناء المتقن که در آن تمهیدهای فنی بسیار برای موزون ساختن آهنگ به کار برده شده در مقابل غناء الرقیق وضع شد. طویس نخستین کسی بود که در مدینه ایقاع بهکار برد و عزالمیلاء نخستین خوانندهای بود که در حجاز آن را معرفی کرد و آن را «غنا الموقع» نامید. سائب خاثر هم در معرفی ایقاع سهم بسزایی داشته است. در دورهی خلفای اموی برای ایقاع دایرههایی وضع شد و صورت کاملتری بخود گرفت. این دورها عبارت بودند از : ثقیل اول، ثقیل ثانی، خفیف ثقیل، هزج، رُمُل و رمل طنبوری. رمل طنبوری بعدا عنوان خفیف الخفیف یافت. رُمُل از ابتکارات ابن محرز (یک) است که وی نیز ایرانی الاصل بوده است. در دورهی خلفای اموی برای ایقاع دایرههایی وضع شد و صورت کاملتری بخود گرفت. این دورها عبارت بودند از : ثقیل اول، ثقیل ثانی، خفیف ثقیل، هزج، رُمُل و رمل طنبوری. رمل طنبوری بعدا عنوان خفیف الخفیف یافت. رُمُل از ابتکارات ابن محرز (یک) است که وی نیز ایرانی الاصل بوده است. اسحاق موصلی (یک) نخستین کسی بود که آوازها را بنابر ایقاع بهطور کامل تنظیم کرد و تغییراتی در اوزان ایقاعی داد. حکیم ابونصر فارابی (یک) نیز رسالهای به نام کتاب فی احصاء الایقاع داشته که در آن، ایقاع را از جهات مختلف به تفصیل مورد بحث قرار داده ولی متأسفانه اثری از این کتاب در دست نیست. آنچه با بررسی آثار گذشتگان معلوم میشود این است که ریتم در موسیقی ایران، متأثر از وزن کلام موزون یا شعر پارسی است و موسیقی شناسان قدیم با تکیه به ارکان ایقاعی که در واقع رابطهی بین اوزان عروضی و وزنهای موسیقایی بوده، تئوری موسیقی خود را دربارهی ایقاع بیان میکردند. این خود دلیل محکمی بر ارتباط تنگاتنگ موسیقی و کلام است، چرا که از آن زمانها که آدمی بر اثر ترس از عوامل طبیعی، خدایان پرستی را پیشه ساخت و به منظور جلب رأفتِ اربابِ انواع به پایکوبی و سرودخوانی پرداخت کلام با موسیقی توأم بوده است. از آنجا که بین ایقاع در موسیقی و عروض در شعر رابطهای تنگاتنگ است، پیش از ورود به مبحث ایقاع ناگزیر نگاهی اجمالی داریم به وزن در شعر. |
وزن شعر پارسی: اوزان شعری در قدیم از سیستمی خاص تبعیت میکردند که «عروض» نامیده میشد. عروض بروزن فَعول که به صورت اسم مفعول بهکار رفته، شعر را بر آن عرضه میکنند تا موزون و ناموزون آن از هم بازشناخته شود. یعنی، محکی است که وزن شعر را با آن میسنجند و کلام را با معیارهای آن قالب میزنند تا بهصورت شعر درآید. ابداع این سیستم (عروض) را به خلیل بن احمد فراهیدی (حدود ۱۷۵ هـ.ق) که عرب بود، نسبت میدهند. |
وزن: خواجه نصیر الدین طوسی، در معیار الاشعار، میگوید: اما وزن هیأتی است تابع نظام ترتیب حرکات و سکنات و تناسب آن در عدد و مقدار که نَفْس از ادراک آن هیأت، لذتی مخصوص یابد که آن را در این موضع وزن خوانند. تعریف های بسیاری درباره وزن شده است که هر کدام مورد انتقاد واقع است و کم و بیش تعریف جامع و مانعی بهنظر نمی رسد. شاید بهترین تعریف این باشد که بگوییم: وزن نوعی تناسب است. تناسب، کیفیتی است حاصل از ادراک وحدتی در میان اجزاء متعدد. تناسب اگر در مکان واقع شد آن را قرینه می خوانند و اگر در زمان واقع شد، وزن خوانند. (یک) درباره وزن شعر گفته اند: تفاوت آهنگ نظم و نثر این است که شعر آهنگ های معینی را در خود گردآوری می کند و شکل خاصی از آن ها می سازد و با تکرار این آهنگ ها وزن به وجود می آید. هر چه این تناسب بیش تر باشد وزن دلپذیرتر است و بیش تر احساس می شود و ناگفته پیدا است که ساختمان کلمات هر ملتی نوعی وزن برای شعر آن ها به وجود می آورد که با وزن شعر دیگر ملت ها قابل تطبیق نخواهد بود و اوزان اشعار و ایقاعات مستعمل، به حسب اختلاف امم، مختلف است (یک) و روی همین نکته است که اعراب چون وزن اشعار قدیم ایران را احساس نمی کردند آن را نثر مُسَجّع می خواندهاند و تمام خسروانی ها و سرودهای باربد را بهعنوان نثر مسجّع شناخته اند. البته آن ها که دقت و تاملی داشته اند متوجه موضوع شده اند و آن را وزن مجازی خوانده اند که این نیز تعبیر درستی نیست. بعضی تصور کرده اند که ایرانیان سخنان غیر منظوم را با موسیقی تطبیق می دهند، یعنی کلمات را می کشند تا با آهنگ تطبیق کند. از جمله جاحظ که معتقد بود: عرب آهنگ های موزون را بر اشعار موزون تطبیق می دهند و عجم (بیش تر نظرش به ایرانیان است) کلمات را می کشند و کوتاه و بلند می کنند تا با آهنگ تطبیق کند. بنابراین چیز ناموزونی را بر چیزی موزون قرار می دهند. خوارزمی در مفاتیح العلوم درباره وزن چنین می گوید: وزن عبارت است از چگونگی جا به جا شدن صداها در زمان محدود و نسبت های معین. |
منشاء وزن: بعضی وزن را نتیجهی کار می دانند. دالامبر (۱۷۸۳-۱۷۱۷) در قرن هیجده میلادی گفته بود که مفهوم وزن از ضربه های متوازن پتک های کارگران به دست آمده است نه از آواز پرندگان. بوشر، همین نظر را طرح کرده و گفته است: کار به ویژه کار دسته جمعی منتهی به توازن و ریتم می شود. بعضی از توجه به آوازهای متوازن کار پاروزنان قایق ها در جوامع ابتدایی این معنی را تایید کرده اند. آن چه مسلم است این است که باید گفته شود احساس وزن و منشا این احساس در میان ملل مختلف ممکن است سرچشمه های گوناگون داشته باشد چنان که کلمان هوار منشا وزن شعر عربی را آهنگ پای شتران که در صحرا گام می زنند، می داند. |
انواع وزن شعری: Numerical وزن عددی: این وزن مبتنی بر تساوی تعداد هجاهای هر مصرع است. مثل وزن اشعار فرانسوی و ایتالیایی. Accentual وزن تکیهای: این وزن مبتنی بر تکیهای است که بر هجاها واقع میشود. مثل وزن اشعار انگلیسی و آلمانی. Quantitative وزن کمی: وزن در این نوع مبتنی بر امتداد زمان یعنی بلندی و کوتاهی هجاهاست. مثل وزن اشعار فارسی، سانسکریت (هند)، عربی، لاتین و یونان باستان. Qualitative وزن کیفی: این وزن بر حسب زیر و بمی هجاها مشخص میشود. مثل وزن شعر چینی و ویتنامی که به آن نوع Tonicتونیک نیز می گویند. |
مبانی وزن شعر پارسی: هرگاه ضربه های متوالی کاملا یکسان و یکنواخت به جسمی وارد آوریم، به گونهای که زمان بین هر ضربه کاملا مساوی باشد، چون به دقت به آن گوش دهیم این تمایل را در خود احساس می کنیم که ضربه ها را به دورهایی تقسیم کنیم، به این معنی که آن ها را دو تا دو تا، سه تا سه تا و یا چهار تا چهارتا در ذهن خود منظم سازیم. در هریک از این موارد ایقاع یا به تعبیری ضرب به وجود می آید که با وزن در شعر قابل مقایسه است. به عبارت دیگر، حرف در شعر معادل نقره یا ضربه است در موسیقی. مقیاس وزن در شعر هجا (یک) است و هجا عبارت است از لفظ یا آن قسمت از لفظ، که با یک دُم بتوان آن را ادا کرد. مانند : بـَ ، بُرً، بُرًگً |
از طرف دیگر استادان قدیم حروف الفبا را به دو دسته تقسیم می کردند: یک: حرف (مصوّت)، دو: حرکت (صامت). هنگام ادای مصوت ها هیچ گونه مانعی وجود ندارد و تنها وضعیت زبان، لب ها، گشادگی دهان در بیان انواع آن متفاوت است و اما کلیه حروف دیگری که به هنگام ادای آن ها در دهان مانعی ایجاد می شود، صامت گویند. |
حروف الفبا: یک: مصوتها (حروف صدا دار یا متحرک)، الف: مصوت های کوتاه، شامل فتحه و کسر و ضمه. ب: مصوت های بلند، شامل آ، او، ای. یک: صامت ها (حروف بی صدا یا ساکن)، شامل بقیه حروف مثل ب، پ، ت، چـ و... از ترکیب صامت ها و مصوت ها، هجا به وجود می آید. هجاها در زبان فارسی به سه دسته تقسیم می شوند: هجاهای زبان فارسی: یک: کوتاه: شامل یک صامت و یک مصوت کوتاه، مثال: تـ.َ دو: بلند: الف: دو صامت و یک مصوت کوتاه، مثال: تَرً. ب: یک صامت و یک مصوت بلند، مثال: تا. سه: کشیده : الف: دو صامت و یک مصوت بلند، مثال: تارً. ب: سه صامت و یک مصوت کوتاه، مثال: تَخْتْ. ج: سه صامت و یک مصوت بلند، مثال: کارًدً. عروض شناسان سنتی به جای آنکه نظم اوزان شعری را بر معیار انواع هجاها قرار دهند با ترکیب هجاها با هم اجزای عروضی را پایه گذاری کردند. آن اجزا عبارت بودند از اسباب، اوتاد و فواصل. اجزای اوزان عروضی: یک: سبب. الف: سبب خفیف، (ترکیبی از یک متحرک و یک ساکن)، مثل : مُنً ـ دُرً. ب: سبب ثقیل، (ترکیبی از دو متحرک) مثل: تَنِه ـ هُمِه. دو: وتد الف) وتد مجموع (مقرون)، (ترکیبی از دو متحرک و یک ساکن) مثل: سُمُنً ـ چُمُنً. ب) وتد مفروق، (ترکیبی از یک متحرک و یک ساکن سپس یک متحرک) مثل: نامِه ـ بُسًتِه. سه: فاصله الف) صغرا (ترکیبی از یک متحرک و یک ساکن) مثل: شِنَوُمً ـ بِرُوُمً. ب) کبرا (ترکیبی از چهار متحرک و یک ساکن) مثل: بِزَنَمُشْ ـ بِدُهُمُشْ. فرصت الدوله شیرازی در بحورالالحان آورده است: چنانکه ایقاع را ارکان است که ادوار ایقاعی از آن ها مترتب می شود اوزان اشعار را نیز ارکان است که بحور از آن ها ترتیب می یابد همان سبب و وتد و فاصله که در شعر است در ایقاع موسیقی نیز هست. |
توضیحات یک: حدی به ضم (ح) بر وزن جدا، سرودی که شتربانان عرب سرایند شتران را، تا تیزتر روند. لغت نامه دهخدا. مورخین عرب ادعا کرده اند که نخستین آواز عرب حدی نام داشته که موسیقی کاروان است و منشا آن را به مضربن نزار بن معد نسبت می دهند. این آواز در بحر رجز بوده که گفته می شود اندازه آن برابر از زمین برخاستن و برزمین آمدن پاهای شتر است. حدی محبوب ترین موسیقی مردم بوده است و گاهی آن را رکبانی می نامیده اند. تاریخ موسیقی خاور زمین هنری جرج فارمر ـ ترجمه بهزاد باشی. دو: نصب العرب نوعی از سرود که حزین و نرم تر باشد از حدی. همه روز به آهستگی رفتن و به سرودی راندن شتر را و سرود گفتن و بر پای خاستن، فرهنگ آنندراج. |
بخش دوم پایان نامه محمد رضا کاکاوند بیست و نهم شهریور هشتاد و دو |