ویلون همسایه

شبهای تابستان در آجر فرش جلوی اتاق پنج دری، روی قالیچه ای که با کتان آبی رنگ فرش شده بود مینشستیم.یک فانوس قشنگ هم در کنار حوض بزرگ مربع مستطیلی که نمای آن از سنگ بود قرار داشت ونیمی از حیاط را روشن می کرد وعطر گلهای درهم اطلسی و شاه پسند مشام جان را تازه می نمود. پیرزن اصفهانی خوش صحبتی در خانه ی ما بود که قصه میگفت. بعضی از شبها هم که به سبک ولایتش بریانی درست می کرد. رسمش این بود که باید هر کس بشقابش را در دست بگیرد تا او یک کفگیر از بریانی را با پیاز خرد شده لای نان سنگک تازه بگذارد و به او بدهد . بعد از شام روی تخت بزرگی که چندین تختخواب رویش جامی گرفت دراز می کشیدیم وپیرزن قصه را آغاز میکرد .گاهی کلام خود را ناگهان می برید و میگفت : بچه ها گوش کنید صدای ویلون بلند شد ما هم طوری به این صدا مانوس بودیم که ساکت میشدیم و گوش می دادیم و با نغمه ی ساز به خواب میرفتیم. نوازنده ویلون یک صاحب منصب نظمیه بود که پشت منزل ما در پارک پدرش منزل داشت. من آن موقع هنوز شکل ویلون را ندیده بودم ، ولی مادرم برایم گفته بود که ویلون سازی ست شبیه کمانچه که به عوض اینکه روی زانو یا روی زمین بگذارند ،زیر چانه می نهند و با کمانی که آن را آرشه مینامند ،نواخته میشود . چون در کودکی مکرر با آواز ویلون به خواب رفته بودم همیشه آزرو میکردم که من هم بتوانم روزی این ساز را بزنم. به مادرم گفتم چه می شود اگر اجازه دهی نزد همین همسایه نواختن ویلون را فرا گیرم. تبسمی کرد و گفت: حالا خیلی زود است ، باید درست را بخوانی، پدرت هم در سفر است ومن چنین کاری را بی مشورت او نمیکنم. از این گذشته آقای همسایه که معلم ساز نیست! شنیدن صدای ویلونش هم برای همه کس میسر نمی باشد. از حسن تصادف است که ما در جوار او هستیم و آهنگ سازش را میشنویم. در این خصوص هم بهتر است با کسی صحبت نکنی، زیرا وضع اداری او این اجازه را نمیدهد که به نام ساز زن که در اذهان مردم شغل آبرومندی نیست شهرت پیدا کند.
ممکن است بفهمد وتابستانها درهای اتاقش را ببندد که مثل ایام زمستان صدای سازش به گوش ما نرسد.
این خاطره در ذهن من ماند تا بعد از این که به تحصیل موسیقی پرداختم،متوجه شدم که همسایه ی قدیمی ما یکی از هنرمندان عهد خود بوده است که باید در این سرگذشت از او نام برد ولی من هم مثل مادرم خواهم گفت : حالا زود است موقع آن خواهدرسید.
استاد روح الله خالقی در کتاب" سرگذشت موسیقی ایران"این خاطره شیرین دوران کودکی خود را در دیبای زیبایی از قصه پردازی پیچیده و نام آن هنر مند را مستور نگاه میدارد تا که زمانی موقع آن فرا برسد. به راستی آن هنر مند صاحب منصب نظمیه چه کسی بود ؟ و چرا با آنکه در دوره خود نوازنده بی بدیلی بود می بایست در کتاب سرگذشت موسیقی ایران ، خاطره ای به اختصار و احتیاط ، حتی بدون ذکر نامی از وی آورده شود !
سرپاس مختاری یا رکن الدین مختاری همان صاحب منصب نظمیه، یا به عبارت بهتر ،رییس دستگاه مخوف شهربانی رضا شاه!
رکنالدین مختاری در سال ۱۲۶۶ در کرمانشاه متولد شد. پدرش کریم خان مختارالسلطنته ، در خانه بزرگي موسوم به پارک مختار السلطنه در خيابان ارامنه تهران سکني داشت. کریم خان مختار السلطنه چند سالی رئیس نظمیه بود و ید طویلی در مبارزه با گرانفروشان داشت. او همان کسیست که با گرد آوردن گروهی به نام «ژاندارم»، نخستین سنگ بنای ژاندارمری ایران را پدید آورد. رکن الدين براي گذراندن تحصيل به مدرسه تربيت سپرده شد و در اين مدرسه با عبدالله دوامي که بعدها جزو بهترين خوانندگان و رديف دانان موسيقي ايراني شد همکلاس بود. رکنالدین نیز از همان جوانی به راه پدر رفت و به خدمت شهربانی درآمد. او در شهرستانهای مختلف ایران ریاست شهربانی را به عهده داشت. با فرار سرلشکر محمد حسین آیرم به اروپا، مختاری که درجه سرهنگی داشت به درجه سرپاسی (سرتیپ) نایل شد و به ریاست شهربانی رضا شاه رسید. او در این مقام جانهای بسیاری را گرفت و خشونت زیادی از خود نشان داد؛ ولی هرگز رشوه نگرفت و به جمعآوری و مال اندوزی علاقهای نداشت. مختاري به عنوان افسري منظم و آهنين در نظميه رضا شاه مشغول انجام وظيفه بود. بعضي ها اعتقاد دارند که شايد بدون وجود او رضا خان نمي توانست به آن درجه از قدرت برسد.
سرپاس مختاري با تمام قوا در برابر نيروهايي که مقابل شاه ايستاده بودند قرار گرفته و حاضر به کوچکترين انعطافي نبود و همين موضوع دستان هنرمند او را آلوده خون کساني کرد که بسياري از آنها براي پيشرفت ايران مبارزه مي کردند . او در تمام موارد نزديک ترين ياور شاه بود . چه آنجا که شاه مي خواست نوار افتتاح فلان تونل را قيچي کند چه آنجا که شاه با اطلاع از ورود قواي متفقين دچار اضطراب و پريشاني شده بود و چه آن وقت که در هشتم شهريور 1320 مجبور به اعلام حکومت نظامي شد و افراد خانواده ا ش را در معيت صادق ترين و معتمد ترين کس خود يعني مختاري به اصفهان فرستاد و خود در پناه مسلسل ها به ا نتظار حوادث نشست..
اما ديري نپاييد که حکومت شاه از هم پاشيد و مردم مختاري هنرمند را به پاي ميز محاکمه کشيدن، فروغي بعد از رضا شاه نياز به ايجاد رفرم جهت آرام ساختن جو و مشروعيت بخشي به سلطنت داشت بنابرين براثر فشار افکار عمومي دستگيري افرادی همچون رکن الدين مختاري و زیر دستانی چون پزشک احمدی آغاز شد.
روز سوم مرداد ماه 1321 محاکمه رکن الدين مختاري و دستياران او زير سايه مسلسل ها و مراقبت دو گروهان نظامي و يک صد نفر پاسبان مسلح در دادگستري شروع شد،
سرپاس مختاري در فاصله بين سال هاي 1313 تا 1320 رئيس شهرباني بود ، وی به همراه عدهای دیگر محاکمه و به هشت سال زندان محکوم شد؛ و در فروردين ماه 1327 مشمول عفو گرديده وآزاد شد.
مرگ افرادی چون سید حسن مدرس،نصرت الدوله فیروز (فرمان فرما)،فرخی یزدی،تیمور تاش ،تقی ارانی و... در دوره ریاست او بر شهربانی صورت گرفت.
آنچه گفته شد یک روی زندگی رکن الدین مختاری بود، وی نوازنده ویولون و از شاگردان حسین اسماعیلزاده و به لحاظ هنری، یکی از برجستهترین هنرمندان عرصه موسیقی ایران بوده است. آهنگهای بسیاری از او بر روی صفحه و نوار موجود است. او به پرورش گل و گیاه نیز علاقه داشت که با روحیه نظامی وی کاملاً مغایرت داشت.اجراها و نواختههای او در میان مردم کمتر انتشار یافت. زیرا هیچ گاه به طور حرفهای به موسیقی نپرداخت اما آنچه از او به جا مانده بیانگر مهارت و تسلط او در نواختن ویولون میباشد.تسلط مختاري بر رديف و دستگاه و گوشه هاي موسيقي ،به کارگيري تنوع ريتم گاه در آثارش چنان ا ست که پيش از او سابقه نداشته است . ساختههایش به سبک درویش خان نزدیک ولی مفصل تر است به خصوص در پیش درآمدهایش که به تقریب به تمامی گوشههای اصلی دستگاه، نظری میافکند.مانند پیش درآمد ماهور که برای اولین بار در وزن های مختلف می سازد، بیشتر ساختههایش پیش درآمد و رنگ است و کمتر به ساختن تصنیف پرداخته است. شايد به همين دليل است که دکتر صفوت او را در احساس ضرب بي همتا مي داند . تاریخ موسیقی از او به عنوان همراه درویش خان در به وجود آمدن فرم پیش درآمد و رنگ به صورت کنونی یاد میکند.
در ميان آثار مختاري تصانيفي هم به چشم مي خورد که اشعار بيشتر آن ها را ملک الشعراي بهار سروده است . مختاري درسال 1335 به عنوان يکي از اعضاء هيئت مديره انجمن اشاعه واعتلا موسيقي انتخاب شد و تقريبا در همان موقع عبدالله دوامي به دعوت او به مدرسه هنرهاي زيبا راه يافت
مختاري در تهران دوستان بسياري داشت که هر از چند گاه سازش را براي آن ها به صدا در مي آورد که از آن جمله مي توان امير شوکت الملک علم را نام برد .
مختاري با هنرمندان عصر خود ارتباطي مانوس داشت و در مواردي به ياري آنان نيز ميشتافت. مثلا وقتي قمرالملوک وزيري از نداشتن خانه رنج مي برد وي يکي از اتاق هاي خانه- اش را در اختيار قمر مي گذارد.
استاد علي اصغر بهاري از ميان خاطراتش نقل ميکند که چند سالي به واسطه کمک مختاري خدمت سربازي اش را به تعويق انداخته است .
بعد از انقلاب استاد داریوش پیر نیاکان در برنامه تلوزیونی آوای ایرانی به تجلیل از رکن الدین مختاری پرداخت. واستاد ارشد طهماسبی به جمع آوری آثار وی پرداخته است. مختاري در سال 1350 به درود حيات گفت و نتوانست به وعده اي که چند ماه پيش به او داده بود عمل کند . قرار بود آنچه را که از موسيقي مي داند بر روي نوار ضبط و به رايگان در اختيار سازمان راديو و تلويزيون آن زمان قرار دهد.
روح الله خالقی در کتاب خود از او به عنوان بهترین نوارنده ی ویلون زمان خود یاد میکند ودر پایان با دریغ اظهار می دارد:
"ای کاش همواره چون آغاز عمرش،وقت خود را صرف موسیقی نموده بود تا مشاغل دیگرش برای پایان زندگانی،ثمراتی تلخ به بار نمی آورد" .
-خالقی،روح الله . سرگذشت موسیقی ایران، ص 56
گردآوری: شهرام بختیاری